کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بستان در پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بستان فراز
لغتنامه دهخدا
بستان فراز. [ ب ُ ف َ ] (اِ مرکب ) گلستان . (ناظم الاطباء).
-
بستان آرا
لغتنامه دهخدا
بستان آرا. [ ب ُ ] (نف مرکب ) بوستان آرای . بستان آرای . رجوع به بوستان آرا و بستان آرای شود.
-
بستان آرای
لغتنامه دهخدا
بستان آرای . [ ب ُ ] (نف مرکب ) یا بستان آرا. بوستان آرا. باغبان . (آنندراج ). و رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 57 و بستان آرا و بوستان آرا شود.
-
بستان اپروز
لغتنامه دهخدا
بستان اپروز. [ ب ُ اَ ] (اِ مرکب ) رجوع به بستان افروز شود.
-
بستان افندی
لغتنامه دهخدا
بستان افندی . [ ب ُ اَ ف َ ] (اِخ ) مصطفی بن محمد متوفی 978 هَ . ق . او راست : حاشیه بر تفسیر بیضاوی یا انوارالتنزیل (سوره ٔ انعام ). رجوع به مصطفی بن پیرمحمد آیدینی و کشف الظنون ج 1 ستون 191 شود.
-
بستان النجمی
لغتنامه دهخدا
بستان النجمی . [ ب ُ ن ُن ْ ن َ ] (اِخ ) نام بستان معروفی به بغداد بود. رجوع به تجارب الامم چ عکسی لیدن 1913 م . ج 7/5 ص 311 شود.
-
بستان پیرا
لغتنامه دهخدا
بستان پیرا. [ ب ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) بوستان پیرا. باغ پیرایش دهنده را گویند که باغبان باشد. (برهان ) (هفت قلزم ). باغبان و باغ پیرایش دهنده را گویند که گیاههاو شاخه های خشک را زده از باغ بیرون ریزد. (انجمن آرا) (آنندراج ). باغبان . (رشیدی ). باغب...
-
بستان پیرای
لغتنامه دهخدا
بستان پیرای . [ ب ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) بستان پیرا. بوستان پیرا. رجوع به بستان پیرا و بوستان پیرای شود.
-
بستان جی
لغتنامه دهخدا
بستان جی . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) رجوع به بستان چی شود.
-
بستان چی
لغتنامه دهخدا
بستان چی .[ ب ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) بستان بان ناطور. باغبان ترک یا محافظ و مراقب باغها، سراها. (دزی ج 1 ص 83). || باغبانی که بر اساس مزارعه کار میکند، یا باغبانی که حق برداشت محصول را اجاره میکند. باغبان . (فرهنگ فارسی معین ).
-
بستان کار
لغتنامه دهخدا
بستان کار. [ ب ِ ](نف مرکب ) داین . (واژه های نو فرهنگستان ایران ). طلبکار مقابل بدهکار و مدیون و مقروض . (دزی ج 1 ص 83).- بستانکار با وثیقه ؛ بستانکاری که طلبش بوسیله ٔ وثیقه تضمین شده باشد. (فرهنگ فارسی معین ).- بستانکار عادی ؛ بستانکاری که وثیقه ...
-
بستان کار
لغتنامه دهخدا
بستان کار. [ ب ُ ] (نف مرکب ) باغبان . آنکه مباشر کار باغ ، بستان و بوستان باشد. || صیفی کار.
-
بستان کاری
لغتنامه دهخدا
بستان کاری . [ ب ُ ] (حامص مرکب ) عمل بُستان کار و باغبان . || صیفی کاری .
-
بستان کاری
لغتنامه دهخدا
بستان کاری .[ ب ِ ] (حامص مرکب ) طلبکاری . (فرهنگ فارسی معین ).
-
گل بستان افروز
لغتنامه دهخدا
گل بستان افروز. [ گ ُل ِ ب ُ اَ ] (اِ مرکب ) شاهسفرم . ضیمران . تاج خروس .