کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بستانکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بستانکار
/bestānkār/
معنی
طلبکار؛ داین؛ کسی که از دیگری پول یا کالایی طلب دارد که باید بگیرد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
creditor
-
جستوجوی دقیق
-
بستانکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) bestānkār طلبکار؛ داین؛ کسی که از دیگری پول یا کالایی طلب دارد که باید بگیرد.
-
بستانکار
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (ص فا.) طلبکار.
-
بستانکار
دیکشنری فارسی به عربی
دانن
-
واژههای مشابه
-
بستانکار، بستانکار
واژگان مترادف و متضاد
داین، طلبکار، وامخواه ≠ بدهکار، مدیون، وامدار
-
ستون بستانکار
دیکشنری فارسی به عربی
ائتمان , دانن
-
درستون بستانکار وارد کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ائتمان
-
واژههای همآوا
-
بستان کار
لغتنامه دهخدا
بستان کار. [ ب ِ ](نف مرکب ) داین . (واژه های نو فرهنگستان ایران ). طلبکار مقابل بدهکار و مدیون و مقروض . (دزی ج 1 ص 83).- بستانکار با وثیقه ؛ بستانکاری که طلبش بوسیله ٔ وثیقه تضمین شده باشد. (فرهنگ فارسی معین ).- بستانکار عادی ؛ بستانکاری که وثیقه ...
-
بستان کار
لغتنامه دهخدا
بستان کار. [ ب ُ ] (نف مرکب ) باغبان . آنکه مباشر کار باغ ، بستان و بوستان باشد. || صیفی کار.
-
جستوجو در متن
-
creditor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدهکار، طلبکار، بستانکار، ستون بستانکار
-
دانن
دیکشنری عربی به فارسی
بستانکار , طلبکار , ستون بستانکار , قرض دهنده
-
طلبکار
فرهنگ واژههای سره
بستانکار
-
bastant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بستانکار