کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بسامی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بسامی
لغتنامه دهخدا
بسامی . [ ب َس ْ سا ] (اِخ ) بشامی . بسبامی . بنا بنوشته ٔ بروجردی در اصطلاحات رجالی بی اینکه اسم او را مذکور دارد از وکلای حضرت قائم (ع ) بوده است . (از ریحانة الادب ).
-
بسامی
لغتنامه دهخدا
بسامی . [ ب َس ْ سا ] (اِخ ) بغدادی ابوالحسن علی بن محمدبن منصوربن نصربن بسام بسامی . شاعر بغدادی بود و در زمان مقتدر عباسی میزیست . محمدبن یحیی صولی از وی روایت کرد و بسال 302 هَ .ق . درگذشت . (از تاج العروس ). مؤلف ریحانةالادب آرد: ابوالحسن علی بن...
-
بسامی
لغتنامه دهخدا
بسامی . [ ب َس ْ سا ] (اِخ ) طبسی . محمدبن احمد بسامی . محدث است . (منتهی الارب ). صاحب تاج العروس آرد: در نسخ چنین است و صحیح بنابرنوشته ٔ صاحب التفسیر و دیگران ، ابومحمد احمدبن محمدبن حسین طبسی بسامی محدث بود. و اسماعیل بن ابی صالح مؤذن از وی روای...
-
بسامی
لغتنامه دهخدا
بسامی . [ ب َس ْ سا ] (ص نسبی ) نسبتی است به بسام ، نیای ابوالحسن علی بن محمد...بسام . (از لباب الانساب ص 121). و رجوع به بسام شود.
-
جستوجو در متن
-
بشامی
لغتنامه دهخدا
بشامی . [ ب َ ] (اِخ ) بسامی . بسبامی . رجوع به بسامی شود.
-
بسبامی
لغتنامه دهخدا
بسبامی .[ ب َ ] (اِخ ) بسامی یا بشامی . رجوع به بسامی شود.
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) علی بن محمد یا احمد شاعر، معروف به بسامی . رجوع به بسامی ... شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن منصور بسام ، مشهور به بسامی و ابن بسام . رجوع به علی بسامی و ابن بسام شود.
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) کنیت بسامی شاعر علی بن محمدبن نصربن منصوربن بسام .
-
ابن بسام شنترینی
لغتنامه دهخدا
ابن بسام شنترینی . [ اِ ن ُ ب َس ْ سا م ِ ش َ ت َ ] (اِخ ) او راست : کتاب الذخیره فی محاسن اهل الجزیره . تاریخ اندلس در قرن ششم هجری . وفات 542 هَ .ق . و ابن خلکان از این کتاب بسیار روایت کند با عنوان بسامی ، و گاه ابن بسام .
-
بسام
لغتنامه دهخدا
بسام . [ ب َس ْ سا] (اِخ ) نام جد ابوالحسن علی بن محمدبن منصوربن نصربن بسام . شاعر مشهور بسامی از مردم بغداد است . محمدبن یحیی صولی از وی روایت دارد. (از لباب الانساب ص 121).و رجوع به المصاحف ص 6 و ابن بسام شنستری و علی بن محمدبن نصر بسام در همین لغت...
-
محنایم
لغتنامه دهخدا
محنایم . [ ] (اِخ ) (به معنی دو منزل ) شهری است در مشرق اردن که یعقوب آن را به این اسم نامید. (سفر پیدایش 32:1 و 2) و به سبط جاد واشیر داده شد (یوشع 13:26) و هم به نیم سبط منسی (یوشع 13:30) و بسامی که به دو قسمت منقسم شده است یکی را به جاد و دیگری را...
-
پهلوی
لغتنامه دهخدا
پهلوی . [ پ َ ل َ ] (اِخ ) (زبان و خط...) زبان پهلوی . زبان پهلو یا پهله ،پارت ، پرثوه ، پهلوانی . زبان متداول دوره ٔ اشکانیان و ساسانیان . فارسی میانه و آن میان فرس باستانی و فرس امروزی جای دارد. این زبان را فرس متوسط نیز گویند. زبان مردم پارت ؛ پار...