کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بسامان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بسامان
/besāmān/
معنی
۱. خوب؛ نیکو.
۲. مرتب؛ با نظم و آراستگی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آراسته، آماده
۲. بقاعده
۳. سامانیافته، مرتب، منتظم، منظم ≠ نابسامان
دیکشنری
orderly, organic, refined, regular, tidy, trim
-
جستوجوی دقیق
-
بسامان
واژگان مترادف و متضاد
۱. آراسته، آماده ۲. بقاعده ۳. سامانیافته، مرتب، منتظم، منظم ≠ نابسامان
-
بسامان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) besāmān ۱. خوب؛ نیکو.۲. مرتب؛ با نظم و آراستگی.
-
بسامان
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (ص مر.) 1 - مرتب ، آماده . 2 - آسوده خاطر.
-
بسامان
لغتنامه دهخدا
بسامان . [ ب ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) نیک و خوب و راست . (ناظم الاطباء) : که این را ندانم چه خوانند و کیست نخواهد بسامان درین ملک زیست . سعدی (بوستان ).کسی گفت و پنداشتم طیبت است که دزدی بسامان تر از غیبت است . سعدی (بوستان ).بسامانم نمی پرسی نمیدانم چ...
-
واژههای مشابه
-
articulated burial, proper burial, formal burial
گور بسامان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گوری که در آن بقایای استخوانی یک جسد در حالت طبیعی قرار دارد
-
trades
بسامانها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← بادهای بسامان
-
trade winds
بادهای بسامان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] سامانۀ باد، در بخش وسیعی از مدارگان، که از پرفشارهای (highs) جنب حارّهای به سوی ناوۀ استوایی میوزد متـ . بسامانها trades
-
trade-wind inversion
وارونگی باد بسامان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] وارونگی دما در کمربند بادهای بسامان ناشی از فرونشینی هوا از ترازهای بالا
-
trade-wind belt
کمربند باد بسامان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نواری از بادهای بسامان عموماً بین حدود 33 درجه در نیمکرۀ زمستانی تا 35 درجه در نیمکرۀ تابستانی
-
partial articulated burial, mutilated burial
گور پارهبسامان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گوری که در آن بقایای استخوانی یک جسد به تکههایی تقسیم شده است و فقط بخشهایی از آن در حالت طبیعی و منظم قرار دارد
-
semi-articulated burial, articulated fragment, burial of parts
گور نیمبسامان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گوری که در آن نیمی از بقایای استخوانی یک جسد به حالت منظم و طبیعی قرار دارد و بخشهای دیگر درهمریخته و نامنظم است
-
trade-wind front
جبهۀ باد بسامان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] جبههای در فصل گرم بین شارش بادهای بسامان اقیانوسی و هوای گرم قارهای
-
trade-wind desert
بیابان باد بسامان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] پهنهای از خشکی با بارش بسیار کم و دمای بالا، ناشی از وزش بادهای بسامان
-
trade-wind cumulus, trade cumulus
اَبر کومهای باد بسامان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابر کومهای بسیار گسترده در کمربندهای باد بسامان بر فراز اقیانوسها متـ . کومهای باد بسامان