کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بساط انداختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بر و بساط
فرهنگ گنجواژه
مقدمات اولیه زندگی، وسائل و تشکیلات.
-
بل و بساط
فرهنگ گنجواژه
بساط.
-
بند و بساط
فرهنگ گنجواژه
اسباب محقر زندگی، تشکیلات .
-
جُل و بَساط
فرهنگ گنجواژه
وسائل، دم و دستگاه.
-
وسایل و بساط
فرهنگ گنجواژه
ابزار.
-
جستوجو در متن
-
دود و دم
لغتنامه دهخدا
دود و دم . [ دُ دَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دم و دود. دود و بخار. ایجاد دود و بخار. کنایه است از آتش روشن کردن و دود به راه انداختن به نشانی طبخ غذا: در آشپزخانه ٔ فلان دود و دمی نیست ؛نشانی از غذا و طبخ آن نیست . (از یادداشت مؤلف ).- دود و دمی به ...
-
بیفکندن
لغتنامه دهخدا
بیفکندن . [ ی َ ک َ دَ] (مص ) بفکندن . افکندن : بیفکندن چیزی را؛ الغاء کردن . باطل کردن . ساقط کردن . حذف کردن . ستردن . برداشتن .محو کردن . ترک گفتن . نسخ کردن . بریدن و جدا کردن . (یادداشت مؤلف ). الغاء. اسقاط. توجیب . جعب . مساقطة. (تاج المصادر ب...
-
نطع
لغتنامه دهخدا
نطع. [ ن َ ] (ع اِ) بساط و فرش چرمین . (غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء). بساط چرمی . (فرهنگ خطی ). نصع. (منتهی الارب ). گستردنی است از ادیم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). بساط از پوست دباغت کرده که بر آن نشینند. (آن...
-
افکندن
لغتنامه دهخدا
افکندن . [ اَ ک َ دَ] (مص ) در پهلوی افگندن و اپکندن . از پیشوند اپا + کن بمعنی انداختن . بدور انداختن . ساقط کردن . دورکردن . فرش گستردن . از شماره بیرون کردن . (از حاشیه ٔبرهان چ معین ). افگندن . اوگندن . بمعنی انداختن . پرت کردن . بر زمین زدن . سا...
-
فرش
لغتنامه دهخدا
فرش . [ ف َ ] (ع اِ) بساط افکنده . (منتهی الارب ). گستردنی . زیرانداز. قالی . (یادداشت به خط مؤلف ). مفروش از اسباب خانه . (اقرب الموارد) : از تو خالی نگارخانه ٔ جم فرش دیبا کشیده بر بجکم . رودکی .از وی بساطها و فرش ها و گلیمهای باقیمت خیزد. (حدود ا...
-
تله
لغتنامه دهخدا
تله . [ ت َ ل َ / ل ِ / ت َل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ) مطلق آنچه جانور در آن به قید درآید. (برهان ) (از ناظم الاطباء). آنچه جانور در آن به قید درآید چه پرنده و چه درنده . (انجمن آرا). چیزی باشد به شکل قفس که بدان شکار جانوران کنند و آن غیر دام است و از اقسا...
-
معرکه
لغتنامه دهخدا
معرکه . [ م َ رَ ک َ / م َ رِ ک ِ ] (از ع ، اِ) جنگ گاه و جای کارزار و این صیغه ٔ اسم ظرف است از عرک که «به معنی مالیدن و گوشمال دادن و خراشیدن » است . چون دلیران در کارزار همدیگر را می مالند لهذا جنگ گاه را، «معرکه » اسم ظرف شد. (غیاث ). میدان کارزا...
-
مصلی
لغتنامه دهخدا
مصلی . [ م ُ ص َل ْ لا ] (ع اِ) موضع نماز و دعا. ج ، مصلیات . (ناظم الاطباء). نمازگاه و جای نماز گزاردن . (آنندراج ) (غیاث ). نمازگاه . (دهار). جای نماز. آن جای که در آن نمازگزارند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مصلا شود : چون حضرت خواجه از مصلی بیامدن...
-
بستر
لغتنامه دهخدا
بستر. [ ب ِ / ب َ ت َ ] (اِ) پهلوی ،ویسترک . «تاوادیا 166:2»همریشه ٔ گستر. «اسفا 1:2 ص 171». جامه ٔ خواب گسترانیده . رختخواب . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ص 278). جامه ٔ خواب گسترانیده . (ناظم الاطباء). رختخواب و فراش . (فرهنگ نظام ). آنچه گسترانند بر...
-
شست
لغتنامه دهخدا
شست . [ ش َ ] (اِ) زنار و رشته ای که گبران و هنود بر کمر بندند و بر گردن آویزند. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (آنندراج ). زنار. (غیاث اللغات ) : گفت شست مغانه بربندیدبت به معبود خویش نپسندید. سنایی . || ابهام و انگشت...