کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بساطة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بساطة
لغتنامه دهخدا
بساطة. [ ب َ طَ ] (ع مص ) فراخ زبان گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گشاده زبان و مازح گردیدن یا بسیط و ساده بودن . (از اقرب الموارد). فراخ زبان گردیدن و بی پروا سخن گفتن . (ناظم الاطباء). || چگونگی جسم مفرد. (ناظم الاطباء) (دزی ج 1).
-
واژههای همآوا
-
بساطت
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیتکلفی، سادگی ≠ پیچیدگی، غموض ۲. خوشرویی، گشادهرویی ۳. شیرینزبانی، لطفوگفت، لطیفهگویی، ملاطفت ۴. فراخی، گشادی
-
بساطت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: بساطة] basātat ۱. بسیط بودن؛ ساده و بیتکلف بودن.۲. [قدیمی] گشودهزبانی.۳. [قدیمی] شیرینزبانی.۴. [قدیمی] لطیفهگویی.
-
بساطت
فرهنگ فارسی معین
(بِ طَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - ساده بودن . 2 - خوشرویی .
-
بساطت
لغتنامه دهخدا
بساطت . [ ب َ طَ ] (ع اِمص ) سادگی . (ناظم الاطباء). رجوع به بساطة شود.
-
جستوجو در متن
-
بساطت
لغتنامه دهخدا
بساطت . [ ب َ طَ ] (ع اِمص ) سادگی . (ناظم الاطباء). رجوع به بساطة شود.