کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزیشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بزیشه
/ba(o)ziše/
معنی
اردۀ کنجد؛ تفالۀ کنجد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بزیشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] ba(o)ziše اردۀ کنجد؛ تفالۀ کنجد.
-
بزیشه
فرهنگ فارسی معین
(بَ یا بُ شِ) ( اِ.) تفالة کنجد.
-
بزیشه
لغتنامه دهخدا
بزیشه . [ ب ُ ش َ / ش ِ ] (اِ) آرد کنجد. (برهان ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). || ثفل کنجد روغن کشیده . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
راشی
لغتنامه دهخدا
راشی . (اِ) بژیشه ٔ کنجد در روغن نشسته . (مهذب الاسماء). ارده . و رجوع به ارده و بژیشه و بزیشه شود.
-
بژیشه
لغتنامه دهخدا
بژیشه .[ ب ُ ش َ / ش ِ ] (اِ) بزیشه . ارده ٔ کنجد و ثُفل کنجدروغن کشیده را گویند و آن به ارده مشهور است و از آن حلوا سازند: الراشی ؛ بژیشه ٔ کنجد در روغن نشسته . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ) .
-
ارده
لغتنامه دهخدا
ارده . [ اَدَ / دِ ] (اِ) کنجد کوبیده . کنجد آردشده که روغن آن نگرفته اند. کنجد آسیاکرده که روغن آن نگرفته باشند. (بحر الجواهر). کنجد پوست گرفته ٔ سائیده با روغن . نان خورش که از کنجد سازند و با شیره و یا عسل مخلوط کرده با نان خورند. کنجد را در آسیای...