کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزن و بهادر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بزن و بهادر
فرهنگ گنجواژه
پهلوان، شجاع
-
واژههای مشابه
-
بِزَن
لهجه و گویش تهرانی
کتک زن ،قوی
-
بزن آباد
لغتنامه دهخدا
بزن آباد. [ ب ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9).
-
جست بزن
دیکشنری فارسی به عربی
صندتق النفايات
-
باد بزن
دیکشنری فارسی به عربی
نصير
-
بزن بریم
لهجه و گویش تهرانی
راه بیافت
-
یکه بزن
لهجه و گویش تهرانی
گردن کلفت،قوی ،بی باک
-
دستِ بزن ،()دارد
لهجه و گویش تهرانی
کتک زن است
-
جستوجو در متن
-
بار زدن
لغتنامه دهخدا
بار زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب )حمل کردن بار. چیدن بار. پر کردن وسیله ٔ نقلیه از بار. بار کردن چارپا: بارها را بکامیون بزن . || قپان کردن بار. || آنچه از فلز کم بهادر زر و سیم کنند. عیار. || خریدن بار.
-
شهسوار
لغتنامه دهخدا
شهسوار. [ ش َ س َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مخفف شاهسوار.فارِس و سوار دلاور و بهادر و پهلوان غازی . (ناظم الاطباء). سوار دلیر و ماهر در سواری اسب . (آنندراج ). سواری بزرگوار و جلد و چالاک و ماهر و استاد در سواری .(یادداشت مؤلف ). رجوع به شاهسوار شود : ب...
-
ادیب فراهانی
لغتنامه دهخدا
ادیب فراهانی . [ اَ ب ِ ف َ ] (اِخ ) محمدصادق متخلص به امیری ملقب به ادیب الممالک فرزند حاجی میرزا حسین نوه ٔمیرزا معصوم محیط برادر میرزا ابوالقاسم قائم مقام وزیر مشهور محمدشاه است . وی در 14 محرم 1277 هَ . ق . متولد شده علوم ادبی زمان را نزد اساتید ...