کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزن و برو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بزن و برو
فرهنگ گنجواژه
بی دقت ، سرهمبندی، هرج و مرج.
-
واژههای مشابه
-
بِزَن
لهجه و گویش تهرانی
کتک زن ،قوی
-
بزن بهادر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. ترکی] [عامیانه] bezanbahādor دلاور؛ دلیر؛ پرزور.
-
بزن بهادر
فرهنگ فارسی معین
(بِ زَ. بَ دُ) [ فا - تر. ] (ص مر.) بسیار شجاع ، دلیر.
-
بزن آباد
لغتنامه دهخدا
بزن آباد. [ ب ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9).
-
جست بزن
دیکشنری فارسی به عربی
صندتق النفايات
-
باد بزن
دیکشنری فارسی به عربی
نصير
-
بزن بریم
لهجه و گویش تهرانی
راه بیافت
-
بزن بهادر
لهجه و گویش تهرانی
یکه بزن،پهلوان
-
یکه بزن
لهجه و گویش تهرانی
گردن کلفت،قوی ،بی باک
-
دستِ بزن ،()دارد
لهجه و گویش تهرانی
کتک زن است
-
جستوجو در متن
-
ب-
لهجه و گویش تهرانی
علامت استمرار و اسم فاعل: (بخور) (برو) (بزن) ،حالا نزن و کی بزن
-
فعل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: افعال، جمعالجمع: افاعیل] fe'l ۱. عمل؛ کار؛ کردار.۲. (ادبی) در دستور زبان، کلمهای که بر وقوع امری یا کاری در زمان معین دلالت میکند.۳. (اسم مصدر) انجام دادن عملی.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] نیرنگ.〈 فعل امر: (ادبی) در دستور زبان،...