کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
odes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اودز، قصیده، غزل، چکامه، قطعه شعر بزمی
-
حربی
واژگان مترادف و متضاد
۱. جنگاور، جنگجوی، جنگنده، رزمآرا ۲. جنگی، رزمی ≠ بزمی
-
lyricism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شعر و ادبیات، غزل سرایی، پیروی از سبک اشعار بزمی
-
قصيدة
دیکشنری عربی به فارسی
قطعه شعر بزمي , غزل , چکامه , قصيده , چامه , شعر , منظومه , نظم
-
غنائي
دیکشنری عربی به فارسی
مناسب براي نواختن يا خواندن باچنگ , بزمي , غزلي , موسيقي يا شعربزمي
-
سوری
واژگان مترادف و متضاد
۱. گلسرخ، گلمحمدی ۲. منسوب به سور ۳. بزمی، بزمرو، سورچران، مدعو به عروسی ۴. اهل سوریه
-
سام رزم
لغتنامه دهخدا
سام رزم .[ رَ ] (ص مرکب ) آنکه چون سام جنگ کند : جم سیری و سام رزم و دارا بزمی رستم کرداری و فریدون کاری .فرخی .
-
نیستی
لغتنامه دهخدا
نیستی . (اِخ ) از شاعران قرن دهم و از مردم ری است . او راست :بی لب لعلت به بزمی جام نتوانم گرفت بی تو ای آرام جان آرام نتوانم گرفت .رجوع به تحفه ٔ سامی ص 163 شود.
-
می پیمای
لغتنامه دهخدا
می پیمای . [ م َ / م ِ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب )می خوار. (آنندراج ). می پیما. می پیماینده . باده پیما.که با کس یا کسان به باده گساری پردازد : ز می خوردن ندارم انبساطی در آن بزمی که می پیمای من نیست .ابونصر نصیرای بدخشانی .
-
نازک مشام
لغتنامه دهخدا
نازک مشام . [ زُ م َ ] (ص مرکب ) نازک دماغ . که مشامی حساس دارد : بس که در بزمی نسیمی گشته ام نازک مشام نکهت گلهای باغ از خار صحرا می کشم .؟ (از آنندراج ).
-
زودگزای
لغتنامه دهخدا
زودگزای . [ گ َ ] (نف مرکب ) زودگزاینده . که زود گزد و مسموم سازد : تا تو به رزمی چو زهر زودگزایی تا تو به بزمی چو شهد نوش گواری . فرخی .موافقان را مهرت نبید نوش گوارمخالفان را خشم تو زهر زودگزای .فرخی .
-
بزم سنگین
لغتنامه دهخدا
بزم سنگین . [ ب َ م ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بزمی که در آن مردم کثیر جمع باشند. (از مصطلحات از غیاث اللغات ) (آنندراج ) : رخش شد محفل آرا شمع را بردار ازاین محفل که باشد چون رگ یاقوت عیسی بزم سنگینش .داراب بیگ جویا (از آنندراج ).
-
حسرتخانه
لغتنامه دهخدا
حسرتخانه . [ ح َ رَ ن َ ] (اِ مرکب ) حسرتکده . حسرت زار. آرمان خانه . || کنایت از دنیای فانی : نقد حسرتخانه ٔ هستی صدایی بیش نیست ای عدم نامی بدست آورده ای موجود باش . بیدل (از آنندراج ).هوسناکانه گاهی بزمی از پروانه میسازدبرایش عشق از فانوس حسرت خان...
-
زانة
لغتنامه دهخدا
زانة. [ ن َ ](اِخ ) نام کنیزکی بوده است . مؤلف عقد الفرید آرد: ابونواس با جمعی از یاران خود در باغی گرد آمده و بزمی آراسته بودند، طفیلیی خود را بجمع ایشان افزود. ابونواس از وی پرسید: نامت چیست ؟ گفت ابی الخیر. کنیزکی که از آنجا میگذشت بدو سلام گفت ،...
-
ز بس
لغتنامه دهخدا
ز بس . [ زِ ب َ ] (حرف اضافه + اسم ) (از:«ز» مخفف از + اسم ) از کثرت . از انبوه : ز بس ناله ٔ نای و بانگ سرودهمی داد دل جام می را درود. فردوسی .بیاراست بزمی چو خرم بهارز بس شادمانی گو نامدار. فردوسی .ز بس ناله ٔ بوق وهندی درای همه مرد را دل برآمد ز ج...