کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بزمان
/bazmān/
معنی
۱. میل و خواهش.
۲. (صفت) مست.
۳. (صفت) اندوهگین؛ پژمان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بزمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bazmān ۱. میل و خواهش.۲. (صفت) مست.۳. (صفت) اندوهگین؛ پژمان.
-
بزمان
لغتنامه دهخدا
بزمان . [ ] (اِخ ) (کوه ...) در مشرق بم و نرماشیر است . (یادداشت بخط دهخدا).
-
بزمان
لغتنامه دهخدا
بزمان . [ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف بلوچستان مرکزی به ناحیه ٔ بمپور. این طایفه مرکب از 40 خانوار است که در کوه بزمان سکونت دارند. مذهبشان شیعه است و فقیرو بی بضاعت هستند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 99).
-
بزمان
لغتنامه دهخدا
بزمان . [ ب َ / ب ُ ] (اِ) میل . خواهش . (ناظم الاطباء). || (ص ) مخمور و بیدماغ . (آنندراج ). مست و اندوهگین . (ناظم الاطباء). مخمور. غمگین ، و قیل با باء و زای فارسی یعنی پژمان . (از شرفنامه ٔ منیری ) : کدام روز بمستی گذاره خواهم کردکسی که او ببهار ...
-
بزمان
لغتنامه دهخدا
بزمان . [ ب ِزَ ] (ق مرکب ) (از: ب + زمان ) درزمان . فی الفور. درساعت . دردم . فوراً. (یادداشت بخط دهخدا) : خبر شنید که شیری براه دید کسی ز جنگ روی بدان صید کرد هم بزمان .فرخی .ساقی طرفه که گر دست بزلفش ببری دست و انگشت تو پرحلقه شود هم بزمان . فرخی ...
-
واژههای مشابه
-
وابسته بزمان گذشته
دیکشنری فارسی به عربی
ماضي
-
جستوجو در متن
-
گزک
لغتنامه دهخدا
گزک . [ گ َ زَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش بزمان شهرستان ایرانشهر. واقع در 6000گزی باختر بزمان و5000گزی باختری راه مالرو بزمان به ایرانشهر و دارای 45 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ).
-
گرکوگان
لغتنامه دهخدا
گرکوگان . [ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش بزمان شهرستان ایرانشهر واقع در 18 هزارگزی جنوب بزمان و 12 هزارگزی باختر راه مالرو بزمان به ایرانشهر که دارای 25 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
رودخانه ستاد
لغتنامه دهخدا
رودخانه ستاد. [ ن َ / ن ِ س ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش بزمان شهرستان ایرانشهر واقع در 8هزارگزی جنوب بزمان و 6هزارگزی باختر راه مالرو ایرانشهر به بزمان . دارای 50 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
طست
لغتنامه دهخدا
طست . [ طَ ] (اِخ ) دهی است از بخش بزمان شهرستان ایرانشهر در 5هزارگزی جنوب بزمان و 6هزارگزی باختر راه مالرو ایرانشهر به بزمان . کوهستانی و گرمسیر و مالاریائی با 75 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و خرما و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری...
-
استقبالی
لغتنامه دهخدا
استقبالی . [ اِ ت ِ] (ص نسبی ) منسوب به استقبال . مربوط بزمان آینده .
-
اغش وهادان
لغتنامه دهخدا
اغش وهادان . [ ] (اِخ ) ملک گیلان بزمان کیخسرو. (از قابوسنامه ).
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) ابوالحکم . ظاهراً صاحب برید هندوستان بزمان محمود سبکتکین و بزمان مسعود. رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص 270 و 271 شود.