کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
puncture, centesis
بزل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی، علوم تشریحی، علوم سلامت] 1. سوراخ کردن با سوزن یا چاقو 2. زخم یا مجرای ناشی از سوراخ کردن
-
بزل
لغتنامه دهخدا
بزل . [ ب ُ ] (ع اِ) گوسفند ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، بزول . (آنندراج ).
-
بزل
لغتنامه دهخدا
بزل . [ ب ُ ] (ع ص ، اِ)ج ِ بَزول ، بمعنی شتری که دندان نیش برآورده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بُزُل . (ناظم الاطباء).
-
بزل
لغتنامه دهخدا
بزل . [ ب ُزْ زَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ بازل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به بازل شود.
-
بزل
لغتنامه دهخدا
بزل . [ب َ ] (ع مص ) شکافتن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). شق کردن . منشق کردن . || در آوند شراب سوراخ کردن و برآوردن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سوراخ شدن ظرف شراب و غیر آن . (آنندراج )...
-
واژههای مشابه
-
pleurocentesis
بَزل جَنب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] وارد کردن سوزن یا ابزار توخالی دیگر از راه دیوارۀ قفسۀ سینه در حفرۀ جَنب برای بیرون کشیدن مایع یا خون یا چرک یا هوا
-
arthrocentesis
بزل مفصل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] بیرون کشیدن مایع داخل مفصل با استفاده از سوزن متـ . بندآهنج
-
amniocentesis
بزل درونشامه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی، علوم سلامت] سوراخ کردن و بیرون کشیدن مایع درونشامهای از طریق شکم یا دهانۀ زهدان
-
واژههای همآوا
-
بذل
واژگان مترادف و متضاد
بخشش، جود، دهش، سخا، عطا، کرم، نواله
-
بذل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] bazl عطا؛ کرم؛ بخشش؛ دادودهش.
-
بذل
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (مص ل .) بخشیدن ، دادن .
-
بذل
لغتنامه دهخدا
بذل . [ ب َ ] (ع اِمص ) دهش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عطا. (لغت نامه ٔ تاریخ بیهقی ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). انعام و احسان . (ناظم الاطباء). جود. بخشش . داد. (یادداشت مؤلف ) : ببوی خلق بهار از خزان همی آردببذل گنج خزان از...
-
بذل
لغتنامه دهخدا
بذل . [ ب َ ] (ع مص ) دادن چیزی را و جود کردن آن را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بخشیدن و عطا کردن . (از اقرب الموارد). دادن . (تاج المصادر بیهقی ). بخشیدن . (المصادر زوزنی ). دادن به طیب خاطر. (یادداشت مؤلف ).