کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزرگ سال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
aorta
بزرگسرخرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] سرخرگ بزرگی که به بطن چپ قلب متصل است و خون تصفیهشده را به تمام بدن میرساند متـ . آئورت
-
aortic
بزرگسرخرگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مربوط به بزرگسرخرگ/ آئورت متـ . آئورتی
-
splenomegaly
بزرگطحالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] بیماری ناشی از بزرگ شدن طحال بهحدیکه از روی شکم با معاینه قابل لمس باشد
-
hepatomegaly
بزرگکبدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] بیماری ناشی از بزرگ شدن کبد بهحدیکه بتوان آن را در زاویۀ حاشیۀ دندهها لمس کرد
-
magnification
بزرگنمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] نسبت اندازۀ تصویر به اندازۀ شیء در ابزار نوری
-
big game
شکار بزرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] حیوانات شکاری بزرگجثه
-
great attractor
ربایندۀ بزرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] جِرم فرضی بسیار بزرگی در فضا که برای توجیه حرکت ظاهری کهکشانها بهسوی نقطهای خاص در نظر گرفته میشود
-
رستوران بزرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ← غذاخوری بزرگ
-
bass drum
طبل بزرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] طبل دوطرفۀ بزرگی که غالباً در سازگان سمفونیک و دستههای موسیقی نظامی و جاز کاربرد دارد
-
mega restaurant
غذاخوری بزرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] غذاخوریای بسیار بزرگ گاه با تزیینات پرزرقوبرق که مورد استقبال مردم است متـ . رستوران بزرگ
-
بزرگ خوانده
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ)(ص .) نامبردار، مشهور.
-
بزرگ داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص م .) احترام گذاشتن ، تکریم کردن .
-
نوروز بزرگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ زُ) (اِمر.) از نواها و آهنگ های موسیقی قدیم .
-
آب بزرگ
لغتنامه دهخدا
آب بزرگ . [ ب ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) نام شعبه ٔ غربی و اصلی رود کارون که در بند قیر بشعبه ٔ شرقی یا آب گرگر پیوندد.
-
آقداغ بزرگ
لغتنامه دهخدا
آقداغ بزرگ . [ غ ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) رجوع به آقداغ شود.