کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزرگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تئودوریک بزرگ
لغتنامه دهخدا
تئودوریک بزرگ . [ ت ِ ءُ دُک ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) پادشاه «اُستروگوتها» و پایه گذار سلطنت آنان در ایتالیا بود. وی بسال 455 م . متولد شد و در سال 471 بسلطنت رسید. عناوین ریاست قشون چریک ، کنسول و معاونت امپراطوری را بدست آورد. از 488-490 م . ایتالیا را اش...
-
جده ٔ بزرگ
لغتنامه دهخدا
جده ٔ بزرگ . [ ج َدْ دَ ی ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) نام یکی از دو مدرسه ٔ معروف در اصفهان که در بازار وبحبوحه ٔ شهر و وسط معموره قرار دارد و طلاب علوم دینیه در آن سکونت دارند. (از مرآت البلدان ج 4 ص 215).
-
جامه بزرگ
لغتنامه دهخدا
جامه بزرگ .[ م َ / م ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند در دوهزارگزی باختر مرند و دوهزارگزی شوسه ٔ مرند و خوی واقع شده است . جلگه و سردسیر است و 215 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصولش پنبه و کرچک است . شغل اهالی ز...
-
دریای بزرگ
لغتنامه دهخدا
دریای بزرگ . [ دَرْ ی ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) یا دریای فلسطین ، و آن دریای عظیمی است که فیمابین آسیا واروپا و افریقا واقع است و بدین لحاظ دریای متوسط خوانده می شود. طولش از مشرق تا مغرب 2 هزار میل و عرضش از 400 تا 800 میل می باشد. (از قاموس کتاب مقدس ). مد...
-
ده بزرگ
لغتنامه دهخدا
ده بزرگ . [ دِه ْ ب ُ زُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه باشت و بابوئی بخش گچساران شهرستان بهبهان . واقع در 89هزارگزی شمال خاوری گچساران . دارای 120تن سکنه است . آب آن از چشمه و ساکنین از طایفه ٔ باشت و بابوئی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
دشت بزرگ
لغتنامه دهخدا
دشت بزرگ . [ دَ ب ُ زُ ] (اِخ ) دهی از دهستان عقیلی بخش شهرستان شوشتر. سکنه ٔ آن 1100 تن . آب آن از رودخانه ٔ کارون . محصول آنجا غلات و هندوانه و برنج . ساکنان این ده از طایفه ٔ بختیاری هستند. از آثار قدیمی قلعه خرابه ای بنام باده گوئی در این آبادی و...
-
زردشت بزرگ
لغتنامه دهخدا
زردشت بزرگ . [ زَ دُ ت ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) زروان بزرگ . زرهون . این سه نام از نامهای حضرت ابراهیم ... باشد و این اسامی پهلوی است . (جهانگیری ). به زبان پهلوی نام حضرت ابراهیم علیه السلام و بعضی گویند به زبان سریانی . (برهان ). در فرهنگ و برهان آمده زرد...
-
زروان بزرگ
لغتنامه دهخدا
زروان بزرگ . [ زَ ن ِ ب ُ زُ ](اِخ ) به زبان پهلوی نام حضرت ابراهیم علیه السلام . (برهان ) (آنندراج ). یکی از نامهای حضرت ابراهیم خلیل (ع ). (ناظم الاطباء). رجوع به زروان و مزدیسنا شود.
-
روده ٔ بزرگ
لغتنامه دهخدا
روده ٔ بزرگ . [ دَ / دِ ی ِب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به روده شود.
-
روز بزرگ
لغتنامه دهخدا
روز بزرگ .[ زِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قیامت . ظاهراً مأخوذ از قرآن کریم و ترجمه ٔ یوم عظیم است : و بیاموزانید ایمان آوردن بوی و به پیغامبران و بفریشتگان و بکتبها و بروز بزرگ . (هدایةالمتعلمین ).وزآنهمه که بگفتم نصیب روز بزرگ غدود و زهره و ...
-
زاب بزرگ
لغتنامه دهخدا
زاب بزرگ . [ ب ِ ب ُ زُ] (اِخ ) یکی از رودهای کردستان است که آن را لیکوس نیز نام داده اند. صاحب تاریخ ایران باستان گوید: لیکوس را با زاب بزرگ یا علیا مطابقت داده اند رود پرآب لیکوس یا زاب در رود ایریس (شیل ایرماق ) واقع در غرب کاپادوکیه (از قسمت های ...
-
شاه بزرگ
لغتنامه دهخدا
شاه بزرگ . [ هَِ ب ُزُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پادشاه شاهان . شاهنشاه .شاه چند ناحیه که خود شاهان یا امرایی داشتند. مرحوم پیرنیا آرد: وقتی که چند مردم یا چند ولایت در تحت حکومت یکنفر واقع میشدند آریائیهای ایرانی او را چنین می نامیدند (ده یوپت ) و ف...
-
شاش بزرگ
لغتنامه دهخدا
شاش بزرگ . [ ش ِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در تداول عامه خاصه کودکان غایط و مدفوع انسان . مقابل شاش کوچک که ادرار است .
-
شوری بزرگ
لغتنامه دهخدا
شوری بزرگ . [ ب ُ زُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تحت جلگه که در بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور واقع است و 179 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
شهر بزرگ
لغتنامه دهخدا
شهر بزرگ . [ ش َ رِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مدینة. کورة. (دهار). در برابر شهرک که شهر خرد است .