کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزرگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بزرگ ارتشتاران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) [منسوخ] bozorg'arteštārān در دورۀ پهلوی، درجهای در ارتش که به شاه اختصاص داشت؛ فرماندهِ کل قوا.
-
بزرگ تن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bozorgtan ۱. آنکه تن بزرگ دارد؛ بزرگجثه؛ عظیمالجثه؛ تناور.۲. فربه.
-
بزرگ جثه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] bozorgjosse بزرگتن؛ تنومند؛ تناور.
-
بزرگ زادگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bozorgzādegi بزرگزاده بودن؛ اصالت؛ نجابت.
-
بزرگ زاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bozorgzāde فرزند شخص بزرگ؛ آنکه از خاندان اصیل و نجیب است.
-
بزرگ منش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bozorgmaneš ۱. بزرگوار.۲. بلندهمت.
-
molar, molar tooth, dentes molares
آسیای بزرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] هریک از خَلفیترین دندانهای هر چارَک دندانی که تعداد آنها در دندانگان شیری دو عدد و در دندانگان دائمی سه عدد است متـ . آسیا
-
felony, major crime, serious crime
جنحۀ بزرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حقوق] جرم مهم یا نوع خطرناکی از جرم که قابل مجازات حبسِ بیش از یک سال باشد
-
king size bed, king bed, royal bed
تخت بزرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] تختی دونفره، بزرگتر از تختهای دونفرۀ معمولی، با ابعاد تقریبی 190 × 200 سانتیمتر
-
large colony
پَرگَنۀ بزرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] پَرگَنهای بزرگتر از 8 میلیمتر
-
mainframe computer
بزرگرایانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] رایانهای سریع و بزرگ با قابلیت پردازش زیاد
-
aorta
بزرگسرخرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] سرخرگ بزرگی که به بطن چپ قلب متصل است و خون تصفیهشده را به تمام بدن میرساند متـ . آئورت
-
aortic
بزرگسرخرگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مربوط به بزرگسرخرگ/ آئورت متـ . آئورتی
-
splenomegaly
بزرگطحالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] بیماری ناشی از بزرگ شدن طحال بهحدیکه از روی شکم با معاینه قابل لمس باشد
-
hepatomegaly
بزرگکبدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] بیماری ناشی از بزرگ شدن کبد بهحدیکه بتوان آن را در زاویۀ حاشیۀ دندهها لمس کرد