کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزرگتر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بزرگتر
دیکشنری
-orama _, better, big, elder , major, orama _, out-, rama
-
جستوجوی دقیق
-
بزرگتر
لغتنامه دهخدا
بزرگتر. [ ب ُ زُ ت َ ] (ص تفضیلی ) نقیض کوچکتر. کلان تر.مهتر. باعظمت تر. جسیم تر. مسن تر. (ناظم الاطباء). اکبر. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). اعظم . (منتهی الارب ). مهتر. مه . مهینه . (یادداشت بخط دهخدا) : و اینکه [ افشین ] خلیفه و همه ٔ بزرگان...
-
بزرگتر
دیکشنری فارسی به عربی
شيخ
-
بزرگتر
لهجه و گویش تهرانی
ولی
-
واژههای مشابه
-
برادر بزرگتر
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: dadigorde طاری: beray(-e) gord طامه ای: berâygordtar / âqâli طرقی: âqâči کشه ای: beray(-e) gord نطنزی: borâygordter
-
خواهر بزرگتر
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: dâdâgorde طاری: xox(-e) gord طامه ای: xâhârgordtar طرقی: xoh(-e) gord کشه ای: xox(-e) gordtar نطنزی: xâhârgordter
-
راس و بزرگتر
فرهنگ گنجواژه
سر کرده.
-
ولی و بزرگتر
فرهنگ گنجواژه
بزرگتر.
-
جستوجو در متن
-
oversize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزرگتر، برزگ اندازه، بزرگتر از اندازه
-
centupling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزرگتر
-
bigential
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزرگتر
-
huurder
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزرگتر
-
oversized
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزرگتر
-
bigamizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزرگتر