کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزباش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بزباش
/bozbāš/
معنی
آبگوشتی که با حبوبات و سبزی تهیه میشود؛ آبگوشت سبزی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بزباش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] bozbāš آبگوشتی که با حبوبات و سبزی تهیه میشود؛ آبگوشت سبزی.
-
بزباش
فرهنگ فارسی معین
(بُ) ( اِ.) نوعی آبگوشت که با گوشت بُز، حبوبات ، سبزی و مواد دیگر درست کنند.
-
بزباش
لغتنامه دهخدا
بزباش . [ ب ُ ] (اِ)آبگوشتی که سبزی و پسته داشته باشد. (یادداشت بخط دهخدا). قسمی آبگوشت که از گوشت و نخود و لپه و تره وقدری اسفناج و شبت و ماش پوست کنده و چند عدد تخم مرغ و ادویه و آلوچه ترتیب دهند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
واژههای همآوا
-
بُز باش
لهجه و گویش تهرانی
نوعی آبگوشت با سبزی