کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزاة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بزاة
لغتنامه دهخدا
بزاة. [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بازی . (ناظم الاطباء). ج ِ باز و بازی ، بمعنی طائر شکاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بوازی . ابؤز. بؤوز. (منتهی الارب ) : و لاتعدو الذئاب علی نعاج و لاتهوی البزاة الی حمام . ؟ (از سندبادنامه ص 35).و لهم [ لأهل سیلا ] بزاة...
-
واژههای همآوا
-
بضعة
لغتنامه دهخدا
بضعة. [ ب َ ض َ ع َ ] (ع اِ) ج ِ باضع. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
-
بضعة
لغتنامه دهخدا
بضعة. [ب َ / ب ِ ع َ ] (ع اِ) پاره ای از گوشت . و فی الحدیث : فاطمة بضعة منی ؛ ای جزو منی . ج ، بَضْع و بِضَعْ و بِضاع و بَضَعات . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پاره ٔ گوشت . (السامی فی الاسامی ) (مهذب الاسماء) (ازفرهنگ نظام ). گوشت پاره ...
-
بزات
لغتنامه دهخدا
بزات . [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بازی . (یادداشت بخط دهخدا). بزاة. رجوع به بزاة شود.
-
جستوجو در متن
-
بزات
لغتنامه دهخدا
بزات . [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بازی . (یادداشت بخط دهخدا). بزاة. رجوع به بزاة شود.
-
ابؤز
لغتنامه دهخدا
ابؤز. [ اَ ءُ ] (ع اِ) ج ِ بازی به معنی باز، مثل بوازی و بُزاة و بوز و بیزان .
-
بازی
لغتنامه دهخدا
بازی . [ ] (معرب ، اِ) معرب باز، مرغ شکاری معروف باشد. (ناظم الاطباء). در عربی باز را گویند که طائر شکاری است . (غیاث اللغات ). مرغی است شکاری . ج ، بُزاة و اَبؤُز و بَؤُوْز [ ب َ ءُ وْ ] و بیزان . (منتهی الارب ). و قلقشندی در ذیل عنوان قسم دوم از ...
-
باز
لغتنامه دهخدا
باز. (اِ) پرنده ای است مشهور و معروف که سلاطین و اکابر شکار فرمایند. (برهان ) . نام طایر شکاری . (غیاث ). شهباز. (دِمزن ). بمعنی باز شکاری مشهور است . (انجمن آرا). بمعنی باز شکاری مشهور است و آن را بتازی بازی گویند. (آنندراج ). مرغ معروف شکاری . (رشی...