کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بر زبان داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
mesocarp
میانبَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] لایۀ میانی پیرابَر در میوۀ نهاندانگان
-
waveguide
موجبَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ابزاری که انتشار موجهای الکترومغناطیسی را در مسیری ازپیشتعیینشده هدایت میکند
-
بر افتادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. از میان رفتن، نابود شدن، نابود گشتن، نیست شدن، ورافتادن ≠ روآمدن ۲. ملغا، منسوخ گشتن، منسوخ شدن، متروک شدن ≠ متداول شدن، رایج گشتن، بابشدن ۳. قلعوقمع شدن، منقرض شدن، انقراضیافتن ۴. ازمد افتادن، دمده شدن ≠ باب شدن، مد
-
بر خوردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. قاطی شدن، مخلوط شدن ۲. راه یافتن
-
بر دادن
واژگان مترادف و متضاد
ثمر دادن، به ثمرنشستن، به بار آمدن، به بر نشستن
-
بر زدن
واژگان مترادف و متضاد
خیره شدن، مستقیمنگاه کردن، زل زدن
-
بر زدن
واژگان مترادف و متضاد
قاطی کردن(ورقبازی)
-
بر کشیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خارج کردن، درآوردن ۲. کشیدن ۳. سر دادن، برآوردن ۴. بالا بردن ۵. ترقی دادن، بلندمرتبه گردانیدن، ارتقا مقام دادن ۶. برگرفتن، کنار زدن ۷. برافراشتن، بلند کردن ۸. رسم کردن، نقاشی کردن ۹. پروردن،
-
نفس بر
لغتنامه دهخدا
نفس بر. [ ن َ ف َ ب ُ ] (نف مرکب ) که نفس را قطع کند. که از دشواری یا سنگینی و گرانی رونده یا برنده را به ستوه آرد: راه نفس بر. بار نفس بر.
-
نواله بر
لغتنامه دهخدا
نواله بر. [ ن َ ل َ / ل ِ ب َ ] (نف مرکب ) نواله برنده . (برهان قاطع). حامل نواله . (فرهنگ فارسی معین ). کسی که توشه و آذوقه می آرد. (ناظم الاطباء). || ریزه خوار. روزی خور.
-
نواله بر
لغتنامه دهخدا
نواله بر.[ ن َ ل َ / ل ِ ب ُ ] (اِ مرکب ) کارد. (برهان قاطع) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (رشیدی ). سکین . (برهان قاطع).
-
نقله بر
لغتنامه دهخدا
نقله بر. [ ن ُل ِ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رستم آباد بخش رودبار شهرستان رشت ، در 25هزارگزی شمال رودبار، در ناحیه ٔ کوهستانی معتدل هوای مرطوبی واقع است و 262 تن سکنه دارد. آبش از نهر پیرسرا، محصولش غلات و لبنیات ، شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ...
-
نوش بر
لغتنامه دهخدا
نوش بر.[ ب َ ] (اِ مرکب ) انگبین . عسل (؟). (ناظم الاطباء).
-
نه بر
لغتنامه دهخدا
نه بر. [ ن ُه ْ ب َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) ذوتسعة اضلاع . (یادداشت مؤلف ). نه ضلعی .
-
نیم بر
لغتنامه دهخدا
نیم بر. [ ب َ ] (اِ مرکب ) نام فنی است در کشتی گیری . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ) : تلخ و تند است ز چشمت نظری می خواهدآسمان از نگهت نیم بری می خواهد. میرنجات (از آنندراج ).|| (ص مرکب ) نیم ور. کج شده و به یک پهلو افتاده . رجوع به نیم ور شود.