کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برینش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برینش
/borineš/
معنی
۱. بُرِش؛ بُرندگی.
۲. [مجاز] جدایی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
cut
-
جستوجوی دقیق
-
برینش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] borineš ۱. بُرِش؛ بُرندگی.۲. [مجاز] جدایی.
-
برینش
فرهنگ فارسی معین
(بُ نِ) (اِمص .) 1 - قطع ، برش . 2 - راندن شکم ، اسهال .
-
برینش
لغتنامه دهخدا
برینش . [ ب ُ ن ِ ] (اِمص ) بریدن و برش . (برهان ). قطع. (دانشنامه ٔ علائی ص 74 س 15) : پراکندگی در سپاه اوفتادبرینش در آزرم شاه اوفتاد. نظامی .چو هرگه کزین سو شتاب آورندبرینش درین کشت و آب آورند. نظامی .ولی باید اندیشه را تیز و تندبرینش نیاید ز شمشی...
-
جستوجو در متن
-
برین
لغتنامه دهخدا
برین . [ ب ُ ] (اِمص ) بریدن پارچه و جامه و امثال آن . برینش . قطع. (فرهنگ فارسی معین ).
-
برنیش
لغتنامه دهخدا
برنیش . [ ب ُ ](اِ) پیچش با شکم رو را گویند و آنرا به عربی زحیر خوانند. (برهان ). پیچش و شکم رو و اسهال که آنرا به عربی زحیر گویند، و ظاهراً این لغت بدین صورت خطا است و صحیح آن بُرینش بتقدیم یاء بر نون است یعنی بریدن .(از آنندراج ). برنش . و رجوع به ...
-
اجزاز
لغتنامه دهخدا
اجزاز. [ اِ ] (ع مص ) خشک گردیدن و رسیده شدن خرما و جز آن . || اجزازالنخل ؛ بوقت درو رسیدن خرمابن ، کذا اجزازالزرع . (منتهی الارب ). بدرو آمدن کشت .(زوزنی ). کشت را درویدن فرمودن . || دادن پشم گوسفند کسی را. (منتهی الارب ). || خداوند گوسپندان فریزکرد...
-
اسهال
لغتنامه دهخدا
اسهال . [ اِ ] (ع مص ) بزمین نرم رسیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). || آسانی دادن . || شکم براندن . شکم راندن دارو. (منتهی الارب ). راندن شکم .جاری شدن شکم . (غیاث ). شکم براندن به دارو. (تاج المصادر بیهقی ). شکم نرم کردن : اسهله الدواء. ||...
-
اسم مصدر
لغتنامه دهخدا
اسم مصدر. [ اِ م ِ م َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مصدر در عربی : ابن مالک در الفیة گوید : بفعله المصدر الحق فی العمل مضافاً او مجرداً او مع اَل ان کان فعل مع اَن او ما یحل محلّه و لاسم مصدر عمل .عبدالرحمن سیوطی در شرح بیت اخیر در «بهجةالمرضیة»...