کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بریغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بریغ
/beriq/
معنی
خوشۀ انگور؛ سپریغ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بریغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] beriq خوشۀ انگور؛ سپریغ.
-
بریغ
فرهنگ فارسی معین
(بِ) ( اِ.) خوشة انگور.
-
بریغ
لغتنامه دهخدا
بریغ. [ ب ِ ] (اِ) خوشه ٔ انگور. (برهان ) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
بریق
لغتنامه دهخدا
بریق . [ ب َ ] (اِ) کشتی دودگله . (یادداشت دهخدا). و رجوع به بریک شود.
-
بریق
لغتنامه دهخدا
بریق . [ ب َ ] (ع مص ) درخشیدن چیزی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بُروق . و رجوع به بروق شود. || (اِ) درخشندگی .(منتهی الارب ). تلألؤ. (اقرب الموارد). درخشندگی و تابش برق که از ابر می جهد. (غیاث ): لها [ لصفائح الطلق ] بصیص و بریق . (ابن ا...
-
بریق
لغتنامه دهخدا
بریق . [ ب ُ رَ ] (اِخ ) ابن عیاض بن خویلد هذلی . شاعری است از عرب . (از منتهی الارب ) (از المعرب جوالیقی ).
-
جستوجو در متن
-
زگیل
لغتنامه دهخدا
زگیل . [ زَ / زِ ] (اِ) آژخ و ثؤلول . (ناظم الاطباء). در لاتینی آنرا «ورروکا» که در فرانسه «وررو» را از آن گرفته اند. غده ٔ گوشتی است که بیشتر بر پوست صورت و دست برآید و این غده ها را با داروهای سوزاننده از قبیل اسید ازتیک (بمقدار کم ) و جز آن برطرف...