کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نایب برید
لغتنامه دهخدا
نایب برید. [ ی ِ ب ِ ب َ / ی ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نائب برید. رجوع به برید شود : نایب برید را بخواندم و سیم و جامه دادم تا بدان نسخت که خوانده انهی کرد. (تاریخ بیهقی ص 338). این عصائی که داشت برشکافت و رقعتی خرد از آن ِ بوعبداﷲ حاتمی نایب ...
-
اصحاب برید
لغتنامه دهخدا
اصحاب برید. [ اَ ب ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رؤسای امور چاپار و پیک . وزیران امور قاصد و چاپار. وزرای پست در تداول امروز. صاحب بریدان . و رجوع به صاحب برید شود: آنچه خواسته آمده است ... آنگاه فرستد که عهدی باشد که ... بهیچ حال خلیفت ما نباشد ...
-
بريد جوي
دیکشنری عربی به فارسی
پست هوايي
-
صاحب برید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. معرب] [قدیمی] sāhebbarid ۱. فرستندۀ پیک و قاصد.۲. کسی که وقایع یک شهر را مینوشت و بهوسیلۀ پیک برای پادشاه میفرستاد.
-
قاسم برید ثانی
لغتنامه دهخدا
قاسم برید ثانی . [ س ِ ب َدِ ] (اِخ ) پنجمین حکمران از سلسله ٔ برید شاهیه است که به سال 977 هَ . ق . به جای برادرش ابراهیم برید شاه بر تخت نشست و سه سال حکومت کرد. پسرش علی برید شاه ثانی جانشین او گردید. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
جستوجو در متن
-
سَمُّوهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
آنان را نام بريد
-
زره دار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
بريد
-
با پست فرستادن
دیکشنری فارسی به عربی
بريد
-
چاپار
دیکشنری فارسی به عربی
بريد
-
پستچی
دیکشنری فارسی به عربی
بريد
-
مجموعه پستی
دیکشنری فارسی به عربی
بريد
-
بسته پستی
دیکشنری فارسی به عربی
بريد
-
سیستم پستی
دیکشنری فارسی به عربی
بريد
-
پستخانه
دیکشنری فارسی به عربی
بريد
-
تعجیل
دیکشنری فارسی به عربی
بريد