کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بریدگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بریدگی
/boridegi/
معنی
۱. برش.
۲. شکاف.
۳. جدایی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. انشقاق، انقطاع، برش، تقیطع، قطع
۲. جدایی
۳. پارگی، دریدگی
۴. زخم
دیکشنری
cleft, cut, incision, indentation, laceration, nick, notch, recess, rift, severance, slash
-
جستوجوی دقیق
-
بریدگی
واژگان مترادف و متضاد
۱. انشقاق، انقطاع، برش، تقیطع، قطع ۲. جدایی ۳. پارگی، دریدگی ۴. زخم
-
بریدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) boridegi ۱. برش.۲. شکاف.۳. جدایی.
-
بریدگی
لغتنامه دهخدا
بریدگی . [ ب ُ دَ / دِ ] (حامص ) شکاف . برش . قطع. جدائی . (ناظم الاطباء). حالت و چگونگی بریده . (یادداشت دهخدا). انقطاع . تشریف . فرض . قصار: أصدف ؛ بریدگی کوه . (منتهی الارب ). جَدَع ؛ بریدگی بینی و جز آن . جَدعة؛ باقیمانده ٔ بریدگی . جذمة؛ بریدگی...
-
بریدگی
دیکشنری فارسی به عربی
جرح بليغ , شرطة , شق , قطع , نتوء
-
واژههای مشابه
-
گوش بریدگی
لغتنامه دهخدا
گوش بریدگی . [ ب ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب )قطع گوش . (ناظم الاطباء). حالت و چگونگی گوش بریده .
-
cutover, cut through
بریدگی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] شکافی که در نتیجۀ بریده شدن یا شکستن ورقههای فلزی در محل درز مضاعف به وجود میآید
-
بریدگی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] ← بریدگی میانگاه
-
median opening
بریدگی میانگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] محلی از میانگاه که امکان دور زدن و عبور از عرض معبر را فراهم سازد متـ . بریدگی 2
-
جستوجو در متن
-
scission
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم، بریدگی
-
scissions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انشعابات، بریدگی
-
انشقاق
واژگان مترادف و متضاد
انقطاع، بریدگی، ترکخوردگی، شکافتگی
-
triangular-notch weir, V-notch weir, triangular weir, vee weir, V-notched wier
سرریز مثلثی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] سرریزی که دارای بریدگی مثلثی است
-
خراش
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (اِ.) بریدگی زخم .