کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برگ های فراهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
fact sheet/ factsheet
گزارهبرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] برگهای حاوی نکات کلیدی و خلاصهای از اطلاعات دربارۀ موضوعی خاص که عموماً به قصد اطلاع مخاطبان تهیه میشود
-
litter, forest litter
لاشبرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] لایۀ سطحی کف جنگل که در مرحلۀ پیشرفتۀ تجزیه قرار ندارد و معمولاً از انواع برگها ازجمله برگهای سوزنی و سرشاخهها و ساقهها و پوست درختان و میوههایی که بهتازگی فروافتاده تشکیل شده است
-
blot
لکهبرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] غشایی نایلونی یا نیتروسلولوزی که در لکهگذاری، دِنا یا رِنا یا پروتئین از ژل بر روی آن منتقل میشود
-
rachis1
محور برگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] محور اصلی در برگ مرکب شانهای
-
target face, face
هدفبرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] تکهای پارچه یا کاغذ یا مقوا دربردارندۀ دایرههای هممرکز امتیاز که آن را بر روی آماجگاه نصب میکنند
-
voucher
گشتبرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] برگهای که برای دریافت کالا و استفاده از خدمات گردشگری در اختیار اعضای گشت قرار میگیرد
-
mesophyll
میانبرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] بافت اصلی برگ که متشکل از یاختههای فتوسنتزکننده (photosynthetic) است
-
برگ زدن
واژگان مترادف و متضاد
حقه زدن، فریبدادن، نیرنگ بکار بستن
-
نو برگ
لغتنامه دهخدا
نو برگ . [ ن َ / نُو ب َ ] (اِ مرکب ) برگ که درخت امسال به بهاران آورده است . (یادداشت مؤلف ). برگ نو. || نوبرگ (ص مرکب ) نهال که تازه برگ آورده است . درخت نونشانده که تازه برگ کرده است .
-
آیس برگ
فرهنگ واژههای سره
یخ کوه
-
هفت برگ
لغتنامه دهخدا
هفت برگ . [ هََ ب َ ](اِ مرکب ) دارویی است که آن را مازریون میگویند، دفع مرض استسقا می کند. (برهان ). برگ درختی است شیردار به قدر درخت سماق و بر دو سه رنگ است و به شیرازی آن را هشت رو و به عربی مازریون نامند. (از انجمن آرا).
-
یهانیس برگ
لغتنامه دهخدا
یهانیس برگ . [ ی ُ ب ِ ] (اِخ ) ژهانیسبرگ . شهرکی است در ایالت هس در پروس ، دارای 1600 تن سکنه . و شراب آن معروف است . (از یادداشت مؤلف ).
-
آتش برگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ātašbarg آتشزنه؛ آتشگیره.
-
یک برگ
لغتنامه دهخدا
یک برگ . [ ی َ / ی ِ ب َ ] (ص مرکب ) بهتر. خوبتر. (ناظم الاطباء).
-
برگ ریز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) bargriz ۱. (زیستشناسی) گیاهی که در زمستان برگهای آنها میریزد و در بهار دوباره سبز میشود.۲. (اسم) پاییز؛ خزان.