کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برگست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برگست
/bargast/
معنی
= پرگست
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
برگست
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [قدیمی] bargast = پرگست
-
برگست
لغتنامه دهخدا
برگست . [ ب َ گ َ ] (صوت ، ق ) برگس . پرگس . پرگست . به معنی برگس است که معاذاﷲ و خدا نکند باشد. (از برهان ) (از هفت قلزم ) (از آنندراج ). حاشا. حاش . (حبیش تفلیسی ). مباد. معاذاﷲ. دور. دور باد. (یادداشت دهخدا). رجوع به برگس شود : رودکی ار قطب شاعران...
-
جستوجو در متن
-
برگس
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [قدیمی] bargas = برگست
-
برکست
لغتنامه دهخدا
برکست . [ ب َ ک َ ] (ق ) برکس . پرگست . رجوع به پرگست و برگست شود.
-
برکس
لغتنامه دهخدا
برکس . [ ب َک َ ] (ق ) بمعنی معاذاﷲ و نعوذباﷲ باشد. (اوبهی ). برگس . پرکس . برگست . پرگست . رجوع به پرگس و برگس شود.
-
برگس
لغتنامه دهخدا
برگس . [ ب َ گ َ ] (صوت ، ق ) ترجمه ٔ معاذاﷲ و نعوذباﷲ باشد. (برهان ) (هفت قلزم ). پرگس . پرگست . کلمه ٔ تعویذ یعنی معاذاﷲ و خدا نکند. (ناظم الاطباء). مبادا که چنین باشد : گرچه نامردم است آن ناکس نشود هیچ از این دلم برگس . رودکی .در بیت فوق از رودکی...
-
دورباد
لغتنامه دهخدا
دورباد. (فعل دعایی ، صوت ) کلمه ٔ دعا؛ یعنی خدا منع کناد و اتفاق نیفتاد. (ناظم الاطباء). به محل دعا مستعمل است مرادف خدانخواسته . (آنندراج ). حاشا! پرگست ! حاشاک ! حاشا لک ! دور از تو. برگست باد. دور باد از تو. (یادداشت مؤلف ).
-
اشنودن
لغتنامه دهخدا
اشنودن . [ اِ دَ / اُ دَ ] (مص ) شنودن . شنیدن . (از برهان ) (رشیدی ) (آنندراج ) (هفت قلزم ) (شعوری ) (فرهنگ نظام ). گوش کردن . پذیرفتن . فرمان بردن . اطاعت کردن : گفتار تو بار است و کار برگست که اشنود چنین بار و برگ زیبا؟ ناصرخسرو.پروانه چو ذوق سوخت...
-
پرگست
لغتنامه دهخدا
پرگست . [ پ َ گ َ ] (ق ) هرگز. معاذاﷲ. پرگس . دورباد. مبادا. (نسخه ای از فرهنگ اسدی ). بمعنی معاذاﷲ است که در مقام انکار باشد یعنی مبادا که چنین باد. چون معاذاﷲ بود و مبادا بود. (فرهنگ اسدی چ طهران ). خدای ناکرده . حاشا : تشتر راد خوانمت پرگست او چو ...
-
برغست
لغتنامه دهخدا
برغست . [ ب َ غ َ ] (اِ) تره ٔ بهاری باشد که آن را بپزند و آدمی و چارپایان خورند. (نسخه ای از فرهنگ اسدی نخجوانی ). گیاهی بود که خر خورد بیشتر و زردگلی دارد خرد بسیار گه گاه . (نسخه ای از فرهنگ اسدی ). صاحب منتهی الارب در ذیل تُملول می نویسد گیاهی اس...
-
معاذ
لغتنامه دهخدا
معاذ. [ م َ ] (ع مص ) پناه بردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- معاذاﷲ ؛ کلمه ٔ انکار یعنی پناه می برم به خدا و این کلمه را در انکار شدید گویند مانند کلمه ٔ برکست و یا برگست و ژگس . (ناظم الاطباء). معاذ مصدر ...
-
برگ
لغتنامه دهخدا
برگ . [ ب َ ] (اِ) آن جزء از هر گیاهی که نازک و پهن است و از کناره های ساقه و یا شاخه های باریک میروید. (ناظم الاطباء). به عربی ورق گویند. (از برهان ). جزوی از گیاه که نازک و پهن است و از کناره های ساقه یا شاخه ها روید وبیشتر برنگ سبز است . اندامی از...