کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برگزیدگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برگزیدگی
لغتنامه دهخدا
برگزیدگی . [ ب َ گ ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) پسندیدگی . (ناظم الاطباء). خیرة [ رَ / ی َ رَ ] . عَمْیة. قُمعة. هَذَب . (از منتهی الارب ): از این حکم بیرون نیست هیچ کس نه ملک مقرب و نه نبی مرسل و نه برگزیده ای بواسطه ٔ برگزیدگی . (تاریخ بیهقی ص 307). قِ...
-
جستوجو در متن
-
مقربان
واژهنامه آزاد
نزدیکان؛ کسانی که منزلت برگزیدگی نزد شخص مهمی را پیدا کرده باشند.
-
عمیة
لغتنامه دهخدا
عمیة. [ ع َم ْ ی َ ] (ع اِمص ) برگزیدگی . اسم است از اعتماء. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). برگزیدگی و انتخاب و اختیار. (ناظم الاطباء).
-
صفوت
واژگان مترادف و متضاد
۱. برگزیدگی، نخبگی ۲. باصفا، بیآمیغ، خالص، ناب ≠ ناخالص
-
اجتبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اجتباء] [قدیمی] 'ejtebā ۱. انتخاب کردن؛ برگزیدن.۲. فراهم آوردن.۳. (اسم) برگزیدگی؛ برتری.
-
predilections
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خواسته ها، علاقه شدید به چیزی، میل، برگزیدگی، رجحان، جانبداری، تمایل قبلی
-
اجتباء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .)برگزیدن ،انتخاب کردن . 2 - فراهم آوردن . 3 - (اِمص .)برگزیدگی .
-
گوت شالک
لغتنامه دهخدا
گوت شالک . [ گُت ْ ] (اِخ ) ملحد آلمانی (808 - 867 م .) که در سال 848 م . به خاطر اعتقادی که به برگزیدگی قبلی برخی از بندگان خدا داشت محکوم و زندان شد.
-
زبل الدیک
لغتنامه دهخدا
زبل الدیک . [ زِ لُدْ دِ ] (ع اِ مرکب ) سرگین خروس چون سحق کنند و برگزیدگی سگ دیوانه نهند سود دارد. (اختیارات بدیعی ).
-
هذب
لغتنامه دهخدا
هذب . [ هََ ذَ ] (ع اِمص ) روشنایی و باصفایی . (منتهی الارب ). صفا و خلوص . (اقرب الموارد): ما فی مودتّه هذب . (اقرب الموارد). || پاکیزگی . || برگزیدگی . (منتهی الارب ).
-
ساسم
لغتنامه دهخدا
ساسم . [ س ِ ] (اِ) نانخواه وآن تخمی است که بروی خمیر نان پاشند. (برهان ) (آنندراج ). و برگزیدگی عقرب طلا کنند نافع باشد. (آنندراج از هفت قلزم ).نانخواه وزنیان . (ناظم الاطباء). سیساما . دانه ای خوشبوی که بروی نان ریزند.
-
مقربة
لغتنامه دهخدا
مقربة. [ م ُ رَ ب َ ] (ع ص ، اِ)اسب ماده ٔ برگزیده . (آنندراج ). اسبی که برای شرف و عزت پیوسته نزدیک خود دارند. (ناظم الاطباء). اسبی که آخور و جای بستن آن را نزدیک گردانند به جهت برگزیدگی آن . (از اقرب الموارد). و رجوع به مُقْرَب شود.
-
قفوة
لغتنامه دهخدا
قفوة. [ ق ِف ْ وَ ] (ع اِ) گناه و بدکاری . (منتهی الارب ). ذنب . (اقرب الموارد). || تهمت . (اقرب الموارد). افترا و دشنام . (منتهی الارب ). نسبت به کسی چیزی گفتن ، در وی باشد یا نباشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || هو صفوتی و قفوتی ؛ ای خیرتی ؛ یع...
-
قمعة
لغتنامه دهخدا
قمعة. [ ق ُ ع َ ] (ع اِ) سربند انبان و جز آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گزیده ٔ مال یامخصوص است به شتر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اِمص ) برگزیدگی چیزی . (منتهی الارب ). و آن اسم است اقماع را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).