کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برگزیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برگزیدن
/bargozidan/
معنی
گزیدن؛ انتخاب کردن؛ پسندیدن و جدا کردن کسی یا چیزی از میان چند تن یا چند چیز؛ ترجیح دادن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
انتخاب کردن، اختیار کردن، پسند کردن، پسندیدن، گزینش کردن
دیکشنری
appoint, choose, constitute, cull, excerpt, make, mark , opt, pick, select, single, take, tap
-
جستوجوی دقیق
-
برگزیدن
واژگان مترادف و متضاد
انتخاب کردن، اختیار کردن، پسند کردن، پسندیدن، گزینش کردن
-
برگزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) bargozidan گزیدن؛ انتخاب کردن؛ پسندیدن و جدا کردن کسی یا چیزی از میان چند تن یا چند چیز؛ ترجیح دادن.
-
برگزیدن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. گُ دَ) (مص م .) 1 - انتخاب کردن . 2 - ترجیح دادن .
-
برگزیدن
لغتنامه دهخدا
برگزیدن . [ ب َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) قبول نمودن . اختیار نمودن . انتخاب کردن . (آنندراج ). برگزیدن برای خود. مستخلص کردن خود را. استخلاص کردن برای خویش . غث و سمین کردن . نخبه کردن . (یادداشت دهخدا). أثر. اِجتباء. (المصادر زوزنی ). اجتیال . اختصاص . ...
-
برگزیدن
دیکشنری فارسی به عربی
اختر , اختيار , فرد , فضل , مرشح , منتخب
-
واژههای مشابه
-
برگزیدن و جداکردن
دیکشنری فارسی به عربی
مقتطف
-
جستوجو در متن
-
انتخاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'entexāb برگزیدن؛ بیرون کشیدن و برگزیدن چیزی یا کسی از میان یک مجموعه.
-
اصطفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اصطفاء] [قدیمی] 'estefā ۱. گزین کردن؛ برگزیدن.۲. کسی را برگزیدن و مورد محبت قرار دادن.
-
انتخاب کردن
فرهنگ واژههای سره
برگزیدن
-
تخیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taxayyor برگزیدن؛ انتخاب کردن.
-
گُل وُرچین
لهجه و گویش بختیاری
gol-vorčin گلچین کردن، بهترین را برگزیدن.
-
pick over
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتخاب کن، چیدن، برگزیدن
-
excerpting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گزیده ای، گلچین کردن، برگزیدن و جدا کردن