کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برگزاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برگزاری
معنی
( ~.) (حامص .) برگزار شدن یا برگزار کردن .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. انجام، اجرا
۲. ادا، به جاآوری
دیکشنری
celebration, ceremony, jubilee
-
جستوجوی دقیق
-
برگزاری
واژگان مترادف و متضاد
۱. انجام، اجرا ۲. ادا، به جاآوری
-
برگزاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) برگزار شدن یا برگزار کردن .
-
برگزاری
لغتنامه دهخدا
برگزاری . [ ب َ گ ُ ] (حامص مرکب ) برگزاردن . به انجام رسانیدن . ترتیب دادن . رجوع به برگذاری شود.
-
واژههای مشابه
-
برگزاری مراسم
دیکشنری فارسی به عربی
إقامة الحفل
-
برگزاری جشن
دیکشنری فارسی به عربی
احتفال
-
برگزاری انتخابات پارلمانی
دیکشنری فارسی به عربی
أجراءُالانتخاباتِ البرلمانية
-
پایتخت شاهد برگزاری (پذیرایی) کنفرانس پنجم وزرای خارجه بود
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَضَنَتْ العاصِمَة المؤتَمرَ الخامِسَ لِوُزَراءِ الخارجية
-
واژههای همآوا
-
برگذاری
لغتنامه دهخدا
برگذاری . [ ب َ گ ُ ] (حامص مرکب ) برگذاردن . ترتیب دادن . همه ٔ اطراف و جوانب کاری را صورت تحقق بخشیدن . به تهیه ٔلوازم اسباب کاری از هر جهت قیام کردن : برگذاری مراسم حج . برگذاری مراسم جشن . و رجوع به برگزاری شود.
-
جستوجو در متن
-
holdership
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برگزاری
-
retainership
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برگزاری
-
reoffering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوباره برگزاری
-
placemongering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محل برگزاری