کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برگردنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برگردنده
/bargardānde/
معنی
بازپسآینده؛ مراجعت کننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
برگردنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) bargardānde بازپسآینده؛ مراجعت کننده.
-
برگردنده
لغتنامه دهخدا
برگردنده . [ ب َ گ َ دَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) بازپس آینده . مراجعت کننده . (فرهنگ فارسی معین ). عَکوم . کرّار. ماصِع. مأنل . مِکَرّ: عَنود؛ برگردنده از راه . قَلوب ؛ بسیار برگردنده . کُلُط؛ برگردنده از خرمی و شادی . (از منتهی الارب ). || انتقال یابند...
-
جستوجو در متن
-
leafleteer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برگردنده
-
رَاجِعونَ
فرهنگ واژگان قرآن
برگردنده ها
-
عنود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'anud ۱. ستیزهکار؛ ستیزنده.۲. برگردنده از راه.
-
منصرف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] monsaref ۱. برگردنده؛ بازگشتکننده.۲. کسی که از قصد خود برگردد و صرف نظر کند.
-
recurrent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مکرر، راجعه، عود کننده، بازگشت کننده، برگردنده، باز رخدادگر
-
کانف
لغتنامه دهخدا
کانف . [ ن ِ ] (ع ص ) عدول کننده و برگردنده . (از تاج العروس ) (ناظم الاطباء).
-
کیبنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kibande ۱. از راه برگردنده.۲. روگرداننده: ◻︎ ز اندرز موبد شکیبنده شد / سر از راه سوداش کیبنده شد (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۹۹).
-
متقلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَقلّب] mote(a)qalleb ۱. کسی که در کاری دغلی و نادرستی میکند؛ دغلکار.۲. [قدیمی] دگرگونشونده؛ برگردنده.
-
متعاکس
لغتنامه دهخدا
متعاکس . [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) سرنگون و برگردنده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعاکس شود.
-
منعدل
لغتنامه دهخدا
منعدل . [ م ُ ع َ دِ ] (ع ص ) برگردنده از راه راست . (آنندراج ). آنکه برمی گردد و عدول می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
منکفی
لغتنامه دهخدا
منکفی ٔ. [ م ُ ک َ ف ِءْ ] (ع ص ) برگردنده . (آنندراج ). برگردیده و منصرف شده . || برگشته رنگ . (ناظم الاطباء).
-
عکوم
لغتنامه دهخدا
عکوم . [ ع َ ] (ع ص ) برگردنده ، و جای بازگشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زن که پس از هر دختر پسر زاید. (منتهی الارب ). زن مِعقاب . (از اقرب الموارد).