کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برگردان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برگردان
/bargardān/
معنی
۱. برگرداننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): نوار برگردان.
۲. ترجمه: برگردان فارسی کتاب.
۳. قسمتی از لباس که به بیرون تا میشود.
۴. (موسیقی) قسمت تکرارشونده در یک آواز.
۵. (موسیقی) گوشهای در دستگاه شور.
۶. [قدیمی] = کاربن
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ترجیع
۲. عکس، وارو
۳. ترجمه
دیکشنری
conversion, interpretation, inverse, lapel, version
-
جستوجوی دقیق
-
برگردان
واژگان مترادف و متضاد
۱. ترجیع ۲. عکس، وارو ۳. ترجمه
-
برگردان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bargardān ۱. برگرداننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): نوار برگردان.۲. ترجمه: برگردان فارسی کتاب.۳. قسمتی از لباس که به بیرون تا میشود.۴. (موسیقی) قسمت تکرارشونده در یک آواز.۵. (موسیقی) گوشهای در دستگاه شور.۶. [قدیمی] = کاربن
-
برگردان
فرهنگ فارسی معین
(بَ. گَ) (ص مف .) 1 - برگردانده شده . 2 - ترجمه شده .
-
برگردان
لغتنامه دهخدا
برگردان . [ ب َ گ َ ] (ن مف مرکب )مخفف برگردانده . برگردانیده . (فرهنگ فارسی معین ).- لب برگردان ؛ تاشده به جانب خارج یا درون .- یقه برگردان ؛ یقه ٔ برگردانیده و تاشده بجانب وحشی . || (نف مرکب ) برگرداننده . (فرهنگ فارسی معین ).- تریاک برگردان ؛ ب...
-
برگردان
دیکشنری فارسی به عربی
ترجمة , تلبيب
-
واژههای مشابه
-
mouldboard plough
گاوآهن برگردان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] وسیلهای برای خاکورزی اولیه با یک یا چند تیغه و برگردان که خاک را بهصورت لایههای شیاری میبرد و برمیگرداند
-
عکس برگردان
لغتنامه دهخدا
عکس برگردان . [ ع َ ب َ گ َ ] (نف مرکب ) عکس برگرداننده . || (اِ مرکب ) طرحی از نقاشی رنگین بر روی کاغذ روپوشیده که چون آن را وارونه بر روی کاغذ دیگر چسبانند و با خیساندن و نم زدن ، کاغذ روپوش را برگیرند، تصویر اصلی را بر کاغذ دوم منتقل سازد. (از فره...
-
rail fork, rail turner
ریلبرگردان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] اهرمی با گیرۀ انتهایی برای گرفتن و برگرداندن ریل بر روی لبه یا بالا بردن آن
-
chorus 1, refrain, burden
برگردان 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] قسمتی از متن یا موسیقی که در یک قطعۀ چندبندی بعد از هر بند تکرار میشود
-
mouldboard
برگردان 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] قسمتی از بدنۀ گاوآهن که خاک بریدهشده را زیرورو میکند
-
rewinder 1
برگردان 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] دستگاهی برای عقب بردن نوار ویدئویی * این معادل مخفف "نواربرگردان" است.
-
برگردان برخوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← برگردان تماس
-
Bouguer reduction, Bouguer correction
برگردان بوگه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] تصحیح در دادههای گرانی بهنحویکه در آن ارتفاع ایستگاه و لایۀ سنگی میان ایستگاه و سطح دریا در نظر گرفته شود
-
condensation reduction
برگردان تراکمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] تراکم عارضهها بر روی زمینوار بهطوریکه جِرم کلی تغییر نکند متـ . برگردان تراکمی هِلمرت Helmert's condensation reduction