کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
breek
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برک
-
brack
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برک
-
Edmund Burke
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ادموند برک
-
Burke
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برک، کشتن، خفه کردن
-
Martha Jane Burke
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مارتا جین برک
-
برکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به برک۱) ‹برگی› baraki تهیهشده از برک: ◻︎ حاجت به کلاه برکی داشتنت نیست / درویشصفت باش و کلاه تتری دار (سعدی: ۹۲).
-
خلد
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) پستانداری است که از حشرات تغذیه می کند و چشمان وی ضعیف است و در زیر زمین زیست می نماید؛ انگشت برک .
-
ابواعمی
لغتنامه دهخدا
ابواعمی . [ اَ اَ ما ] (ع اِ مرکب ) خَلد. کورموش . انگشت بُرک . موش کور. موش کوهی .
-
بارک
لغتنامه دهخدا
بارک . [ رِ ] (ع ص ، اِ) یکی برک بمعنی شتران اهل خباء و غیر آنها که شبانگاه به خوابگاه بازگردند. (منتهی الارب ). در اقرب الموارد و تاج العروس شتران اهل هواء آمده است . شتر بزانو خوابیده . (دِمزن ). یک شتر. ج ، برک ، بروک . (ناظم الاطباء). ج ، بروک . ...
-
لباده
لغتنامه دهخدا
لباده . [ ل َب ْ با دَ / دِ ] (اِ) قسمی جامه ٔ مردانه ٔ دراز که روی دیگر جامه ها پوشند. لَبّاد که جامه ٔبارانی باشد. (برهان ): لباده ٔ برک . لباده ٔ ماهوت .
-
براک
لغتنامه دهخدا
براک . [ ب ِ ] (ع اِ) ماهیی است که منقارها دارد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یک قسم ماهی که منقارها دارد. (ناظم الاطباء). ج ، بُرُک . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
پشیل
لغتنامه دهخدا
پشیل . [ پ َ ] (اِ) نوعی از حشرات اُرتوپتر جهنده از تیره ٔ گریلیده در لهجه ٔ مازندران ، آبدزدک . زمین سنبه . انگشت بُرَک . (حشره ٔ معروف ).
-
سهیل
فرهنگ فارسی معین
(سُ هَ) [ ع . ] (اِ.) بَرَک ؛ ستاره ای از قدر اول در نیم کرة جنوبی آسمان در صورت فلکی «کشتی » یا «سفینه » که در آخر فصل گرما طلوع می کند و میوه ها در آن وقت می رسند، و چون در یمن کاملاً مشهود است ، آن را سهیل یمن یا سهیل یمانی خوانند.
-
موردی
لغتنامه دهخدا
موردی . (ص نسبی ) منسوب به مورد. به رنگ مورد. سبز همچون مورد. (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به مورد شود : برک را از کلاه موردی همواره سرسبزی است میان بند کتان دارد ز صوف سبزه فیروزی .نظام قاری .
-
لبیج
لغتنامه دهخدا
لبیج . [ ل َ ] (ع اِ) برک لبیج ، شتران شبانگاه بخوابگاه فروآینده ٔ خوابنده ٔ پیرامون سرایها. یا شتران قوم مقیم و فروخوابنده پیرامون خانها. (منتهی الارب ).