کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
برک
لغتنامه دهخدا
برک . [ ب ُ رَ ] (اِخ ) عوف بن مالک بن ضبیعه ملقب به برک . رجوع به عوف ... شود.
-
برک
لغتنامه دهخدا
برک . [ ب ُ رَ ] (ع اِ) ماه ذوالحجه بجاهلیت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
برک
لغتنامه دهخدا
برک . [ ب ُ رَ] (ع ص ، اِ) ج ِ بُرکة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به برکة شود. || ثابت و نشسته بر چیزی . || مرد بددل و سکاچه (سکارچه ) . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
برک
لغتنامه دهخدا
برک . [ ب ُ رُ ] (ع اِ) ج ِ بِراک . (منتهی الارب ). و رجوع به براک شود.
-
برک
لغتنامه دهخدا
برک . [ب ِ رِ ] (فرانسوی / انگلیسی ، اِ) نوعی کالسکه ٔ چهارچرخه . (یادداشت مؤلف ).
-
برک
لغتنامه دهخدا
برک .[ ب ِ ] (اِ) حوض . (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء).
-
برک
واژهنامه آزاد
بُرک - آفریده شده ، بوجود آمده ، زائیده شده
-
واژههای مشابه
-
بَرَک
لهجه و گویش تهرانی
پارچه پشم (شتر)
-
سایه برک
لغتنامه دهخدا
سایه برک . [ ی َ / ی ِ ب ُ رَ ] (اِ مرکب ) رجوع به سایه برگ شود.
-
انگشت برک
لغتنامه دهخدا
انگشت برک . [ اَ گ ُب ُ رَ ] (اِ مرکب ) جانوری است که آنرا موش کور می گویند و پیوسته در زیر زمین میباشد و بیخ درختان و نباتات میخورد گویند پیاز و گندنا را بسیار دوست می دارد. چون بر در سوراخ او نهند او را بگیرند و گوشت او زهر قاتل است . (برهان قاطع)....
-
اوو بُرَک
لهجه و گویش بختیاری
ow-borrak آبدزدک، گُنگز (نام حشرهاى که درزیرزمین و مکانهاى نمناک سوراخ ایجادمىکند و باعث مىشود که آباستخرهاى کشاورزى به هدر برود).
-
جرک و برک کردن
لغتنامه دهخدا
جرک و برک کردن . [ ج ِ رِ ک ُ ب ِ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به جرک و برک شود.
-
جرک و برک
لغتنامه دهخدا
جرک و برک . [ ج ِ رِ ک ُ ب ِ رِ ] (اِ صوت مرکب ) یا چرک و پرک . در تداول عامه صدای دو چیز که بهم تصادم کند. صدای تف دادن خوراکی چون پیاز و مانند آن .
-
واژههای همآوا
-
بَرَک
لهجه و گویش تهرانی
پارچه پشم (شتر)