کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برکة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صابرالدین برکة
لغتنامه دهخدا
صابرالدین برکة. [ ب ِ رُدْ دی ؟ ] (اِخ ) وی یکی از شاگردان سیدحسین اخلاطی است . او راست : شرحی ممزوح و مختصر بر فصوص الحکم شیخ محیی الدین عربی که به جمله ٔ «الحمد للّ̍ه مفصل الاَّیات » آغاز میشود. (کشف الظنون ج 2 ص 192).
-
برکه ٔ اردشیر
لغتنامه دهخدا
برکه ٔ اردشیر. [ ب ِ ک َ ی ِ اَ دَ ] (اِخ ) نام شهری است از ولایت فارس . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). شهری است که اردشیر بابکان آن را بنا کرده است . یکی از شهرهای ششگانه ٔ اردشیر بابکان : دگر شارسان برکه ٔ اردشیرپر از باغ و پر گلشن و آبگیر.فردوسی...
-
برکه ٔ زلزل
لغتنامه دهخدا
برکه ٔ زلزل . [ ب ِ ک َ ی ِ زِ زِ ] (اِخ ) به بغداد است . منسوب به زلزل رازی عودی معروف .
-
برکه ملاآباد
لغتنامه دهخدا
برکه ملاآباد. [ ب ِ ک َ م ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لادیز بخش میرجاوه ٔ شهرستان زاهدان . سکنه ٔ آن 150 تن . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 8).
-
برکه دوکا
لغتنامه دهخدا
برکه دوکا. [ ب ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش گاوبندی شهرستان لار. سکنه 198 تن . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 7).
-
برکه سفلین
لغتنامه دهخدا
برکه سفلین . [ ب ِ ک َ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش لنگه ٔ شهرستان لار. سکنه 304 تن . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 7).
-
برکه لاری
لغتنامه دهخدا
برکه لاری . [ ب ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوده ٔ بخش سبک شهرستان لار. سکنه ٔ آن 405 تن . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 7).
-
برکة طبیعی
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: čâlagawdâli طاری: čâlaɂow طامه ای: owgir / owgâh طرقی: čâlaɂow کشه ای: čâlaɂow نطنزی: čâlâb
-
برکه غرام
واژهنامه آزاد
آب انباری واقع در مجاورت قبرستان در دهستان اخند از توابع استان بوشهر در 20 کیلو متری شهرستان عسلویه، دلیل نامگذاری این آب انبار به این نام این است،برای ساخت آن کدخدا،کلیه مردم این محل را دعوت به همکاری می نماید،آنهایی که دراین کار مشارکت نمی کنند سرب...
-
واژههای همآوا
-
برکت
فرهنگ نامها
(تلفظ: bare(a)kat) (عربی) فراوانی و بسیاری و رونق ؛ خجستگی ، یمن ، مبارک بودن؛ نعمت های موجود در طبیعت، چنان که نان.
-
برکت
واژگان مترادف و متضاد
۱. خیر، رحمت، نعمت، ۲. سعادت، فیض، نیکبختی ۳. خجستگی، یمن ۴. افزایش، افزونی، زیادنی، فروانی، فزونی، نزل، وفور
-
برکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: بَرکة، جمع: بَرَکات] bare(a)kat ۱. فراوانی؛ افزونی؛ بسیاری.۲. خجسته بودن؛ مبارکی: به برکت زحمات شما کارمان زود به اتمام رسید.۳. (اسم) نعمتها.
-
برکت
فرهنگ فارسی معین
(بَ رَ کَ) [ ع . برکة ] (مص ل .) 1 - نمو کردن وافزودن . 2 - افزایش . 3 - یمن ،خجستگی . 4 - نیکبختی . ج . برکات .
-
برکت
لغتنامه دهخدا
برکت . [ ب َ رَ ک َ/ ب َ ک َ ] (از ع ، اِمص ) برکة. رجوع به برکة شود. || خجستگی . (فرهنگ فارسی معین ) : از بَرْکت این نور فراخواند قران رابنوشته بر افلاک و بر و بحر و جبالش . ناصرخسرو. || نیک بختی . (منتهی الارب ). سعادت . (فرهنگ فارسی معین ). || همی...