کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برپریدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برپریدن
لغتنامه دهخدا
برپریدن . [ ب َ پ َ دَ ] (مص مرکب ) پریدن : ای باز هوات برپریده از دام زمانه چون کبوتر. ناصرخسرو.خرد پر جانست اگر نشکنیش بدو جانت زین ژرف چه برپرد. ناصرخسرو.خواست که برپرد خویشتن در قید دید می طپید و می غلتید، سود نمیداشت . (سندبادنامه ).از حجله ٔ عر...
-
جستوجو در متن
-
پریدن
لغتنامه دهخدا
پریدن . [ پ َ دَ ] (مص ) با پر سوی هوا اوج گرفتن و مسافت پیمودن . حرکت کردن صاحبان بال در هوا با بالهای خویش . برپریدن . پرواز کردن . طیران کردن . طیرورت . طیر. استطاره . خفوق . تَمرﱡص . و رجوع به پریدن شود : آن زاغ را نگه کن چون پردمانند یکی قیرگون ...