کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برپاداشتن جشن و غیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
لاحظ
دیکشنری عربی به فارسی
رعايت کردن , مراعات کردن , مشاهده کردن , ملا حظه کردن , ديدن , گفتن , برپاداشتن(جشن و غيره)
-
جشن برزیگران
لغتنامه دهخدا
جشن برزیگران . [ ج َ ن ِ ب َ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسپندادجشن . اسپندارجشن . اسپندارمذجشن . جشن اسپند. جشن اسفند. جشنی است که در روز سپندارمذ (پنجم ) از ماه سپندارمذ (اسفند) بر پا میکردند و به پنجمین امشاسپند از هفت امشاسپند آیین زردتشتی یعن...
-
قیه کشیدن
لغتنامه دهخدا
قیه کشیدن . [ ی َ/ ی ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) آوازی خاص که در جشن های عروسی و غیره کشند و بیشتر اکراد و الوار و روستائیان . (یادداشت مؤلف ). جیغ کشیدن بهنگام جشن (مانند عروسی ، مخصوصاً از طرف زنان ). (فرهنگ فارسی معین ).
-
احتفال
دیکشنری عربی به فارسی
جشن , برگزاري جشن , تجليل , بزم , جشن وسرور , خوشي , شادي , جشن و سرور , مجلل , با شکوه
-
جشن و بریز و بپاش
فرهنگ گنجواژه
جشن.
-
دعوت نامه
لغتنامه دهخدا
دعوت نامه . [ دَع ْ وَ م َ ] (اِ مرکب ) نامه یا کارت متضمن خواهش درآمدن به مجلس مهمانی و جشن و غیره .
-
چراغانی کردن
لغتنامه دهخدا
چراغانی کردن . [ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چراغان کردن . چراغ بسیار بمناسبت جشنی یا شادمانی روشن کردن . چراغباران کردن . جشن گرفتن . مجلس جشن و شادی در محلی که چراغهای بسیار روشن است برپاداشتن . چراغونی کردن . چراغبارونی کردن . رجوع به چراغانی کر...
-
festivity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جشن، جشن و سرور، بزم، خوشی
-
جشن مزدگیران
لغتنامه دهخدا
جشن مزدگیران . [ ج َ ن ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جشن مردگیران . جشن مژدگیران . رجوع به جشن مردگیران و مردگیران در همین لغت نامه شود.
-
bacchanalias
دیکشنری انگلیسی به فارسی
bacchanalias، جشن باده گساری، جشن و شادمانی پر سر و صدا
-
Bacchanalia
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Bacchanalia، جشن باده گساری، جشن و شادمانی پر سر و صدا
-
festivities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جشن ها، جشن و سرور، بزم، خوشی
-
جشن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] jašan افزایش حرارت بدن و سرعت نبض؛ تب.
-
جشن زفاف
لغتنامه دهخدا
جشن زفاف . [ ج َن ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جشن عروسی . جشن زناشوئی . جشن ازدواج . جشنی که برای زفاف و زناشوئی بر پا می کنند. جشنی که در شب عروسی بر پا می کنند. مجلس سور و شادمانی که برای زناشوئی ترتیب میدهند. رجوع به جشن عروسی ... ذیل ماده ٔ ج...
-
جشن
فرهنگ فارسی معین
(جَ) (اِ.) 1 - مجلس شادی و شادمانی . 2 - مهمانی . 3 - سور و سرور.