کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برون زد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برون زد
لغتنامه دهخدا
برون زد. [ ب ِ / ب ُ زَ ] (ن مف مرکب ) برون زده . بیرون زده . و رجوع به برون زده شود. || (اِ مرکب ) (اصطلاح زمین شناسی ) قسمتی از یک سنگ یا ماده ٔ معدنی که در سطح زمین نمایان میشود. (دایرة المعارف فارسی ).
-
واژههای مشابه
-
بُروْن
لهجه و گویش گنابادی
borwn در گویش گنابادی یعنی دشت پر خار ، جایی که زیاد خار در آنجا میروید و مستعد رویش خار است ، نام یکی از روستاهای گناباد
-
بَرُون
لهجه و گویش بختیاری
barun برهها.
-
external-external trip
سفر برون ـ برون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] سفری که هر دو سر آن، یعنی مبدأ و مقصد، خارج از محدودۀ مشخص باشد متـ . سفر دوسربرون
-
کپور برون
لغتنامه دهخدا
کپور برون . [ ک ُ ب ُ ] (اِخ ) از نهرهایی است که از رشته های جبال جنوبی دریای خزر سرچشمه گیرد و به خلیج استراباد ریزد. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 97).
-
برون آمدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خارجشدن ≠ داخل شدن ۲. دمیدن، روییدن، سرزدن، سبز شدن
-
برون شهری
واژگان مترادف و متضاد
بیابانی، جادهای، خارج از شهر ≠ درونشهری
-
برون بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) borunbar پوستی که روی میوه را میپوشاند.
-
برون سرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹بیرونسرا› [قدیمی] borunsarā ویژگی پول قلبی که در خارج از ضرابخانه سکه میزدند.
-
برون سو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بیرونسو› [قدیمی] borunsu طرف بیرون چیزی؛ جهت خارجی چیزی.
-
برون شو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بیرونشو› [قدیمی] borunšo[w] راه بیرون شدن؛ محل خروج.
-
extraclast
برونآوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] قطعهای از مواد رسوبی آواری که براثر فرسایش سنگهای قدیمیتر خارج از حوضۀ رسوبی محل تهنشست به وجود آمده است
-
periosteum
بروناُست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] غشایی رشتهای که تنۀ استخوانهایدراز را میپوشاند
-
periosteal, periosteous
بروناُستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مربوط به بروناُست