کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برونسو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: اَسواء] su' ۱. بدی؛ شر؛ آفت؛ فساد.۲. (صفت) بد.〈 سوء استفاده: بهرهبرداری بد.〈 سوء تفاهم: بد درک کردن؛ بد دریافتن امری یا عملی.〈 سوء حال: [قدیمی]۱. بدی حال؛ بدحالی.۲. تنگدستی.〈 سوء خط: [قدیمی] بدی خط و به...
-
سو
لهجه و گویش گنابادی
sw در گویش گنابادی یعنی بینایی چشم ها ، دید داشتن ، جهت ، سمت
-
سو
دیکشنری فارسی به عربی
اتجاه , جانب , نصف ، اِتِّجاهٌ
-
سو
لهجه و گویش بختیاری
su 1. روشنى، نور؛ 2. دید چشم. tiâ-m su nâra>:چشمم خوب نمىبیند؛be su-i čera qasam:به نور این چراغقسم> .
-
سُو
لهجه و گویش بختیاری
sov صبح، فردا.
-
سَوْ
لهجه و گویش بختیاری
sa:v سهو، اشتباه.
-
سو
لهجه و گویش تهرانی
جانب ،طرف، پهلو
-
سو
لهجه و گویش تهرانی
روشنی ،نور
-
سو
لهجه و گویش تهرانی
نسل(کبوتر بازی)
-
سو
واژهنامه آزاد
آب
-
سو
واژهنامه آزاد
بینایی چشم ها || سو داشتن:دید داشتن
-
outbound trip
سفر برونسو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] سفر به بیرون از مرکز شهر یا محدودۀ تجاری مرکزی یا مرکز عمدۀ فعالیت
-
برون
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیرون، خارج ≠ درون ۲. ظاهر، برونه ≠ باطن، درونه ۳. مستثنا
-
برون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ بیرون، مقابلِ درون] borun = بیرون
-
برون
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) بیرون ، خارج .