کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برونزهه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
exudate, exudation 2
برونزهه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مایعی حاوی پروتئینها و گویچههای سفید که براثر التهاب از دیوارۀ عروق خارج میشود و در بافتهای اطراف نفوذ میکند
-
واژههای مشابه
-
زهه
فرهنگ فارسی معین
(زِ هَ یا هِ) (اِمص .) به دست آوردن نتیجه از درآمیختن نر و ماده ؛ نتاج ، تخم گیری .
-
زهه
لغتنامه دهخدا
زهه . [ ] (اِ) در شاهد زیر ظاهراًواحد طول در قدیم و برابر با پنجاه ذرع : ... و به قول ابوریحان و اکثر حکمای متأخرین هجده فرسنگ و هشت تسع و به همه قولی فرسنگی سه میل است و میلی به مسافت دو ندا که فرسنگی شش ندا باشد و ندایی بقدر چهار آماج که فرسنگی بی...
-
زهه
لغتنامه دهخدا
زهه . [ زِ هََ / هَِ ] (اِمص ) بدست آوردن نتیجه از درآمیختن نر و ماده . نتاج . تخم گیری . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
برون
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیرون، خارج ≠ درون ۲. ظاهر، برونه ≠ باطن، درونه ۳. مستثنا
-
برون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ بیرون، مقابلِ درون] borun = بیرون
-
برون
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) بیرون ، خارج .
-
برون
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (حر اض .) برای ، به جهت .
-
برون
لغتنامه دهخدا
برون . [ ب َرْ رو ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند، گوسفندی و بزی که پیشاپیش گله راه رود. (از برهان ). نهاز. || بز کوهی . (برهان ).
-
برون
لغتنامه دهخدا
برون . [ ب ِ / ب ُ ] (ص ، ق ، اِ) مخفف بیرون . (برهان ). ضددرون . (شرفنامه ٔ منیری ). خارج و ظاهر. (ناظم الاطباء). ظاهر، مقابل باطن . منظر، مقابل مخبر : سر و بن چون سر و بن پنگان اندرون چون برون باتنگان . بوشکور.فرستاد باید فرستاده ای درون پر ز مکر و...
-
برون
لغتنامه دهخدا
برون . [ ب ُ ] (اِ) مطلق حلقه عموماً، و حلقه ٔ بینی شتر خصوصاً. (از برهان ).
-
برون
لغتنامه دهخدا
برون . [ ب ُ ] (اِخ ) مرکز دهستان بخش حومه ٔ شهرستان فردوس . سکنه ٔ آن 325 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و ذرت است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9).
-
برون
لغتنامه دهخدا
برون . [ ب ُ ] (اِخ ) یکی از دهستان های ششگانه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان فردوس . هوای آن در قسمتهای کوهستانی معتدل و در جلگه گرمسیر است . این دهستان از 9ده تشکیل شده و دارای 3496 تن سکنه است . در این دهستان معدن آب گرمی وجود دارد که مورد استفاده ٔ اهالی ش...
-
بُروْن
لهجه و گویش گنابادی
borwn در گویش گنابادی یعنی دشت پر خار ، جایی که زیاد خار در آنجا میروید و مستعد رویش خار است ، نام یکی از روستاهای گناباد