کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برونتنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
in vitro 1
برونتنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی، علوم سلامت] ویژگی آزمایشهای مربوط به فرایندهای زیستی در محیط آزمایشگاهی متـ . درونشیشهای، درشیشه
-
واژههای مشابه
-
تنی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بدنی ۲. مربوط به تن ۳. از یک پدر و مادر ≠ ناتنی
-
تنی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (ص نسب .) 1 - منسوب به یک تن . 2 - از یک پدر. مق ناتنی .
-
تنی
لغتنامه دهخدا
تنی . [ ت َ ] (ص نسبی )بمعنی جسمانی است . (برهان ). منسوب به تن چنانکه در تنانی گذشت ، یعنی جسمانی . (انجمن آرا) (آنندراج ). دارای جسم و جسمانی و مادی . (ناظم الاطباء). پهلوی تنیک . از: تن + ی (نسبت ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || در تداول ، اَبَوینی ...
-
in vitro fertilization, IVF
لقاح برونتنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] انجام عمل لقاح در شرایط آزمایشگاهی متـ . لقاح درشیشه
-
extra chromosomal inheritance
وراثت برونفامتنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← وراثت برونهستهای
-
in vitro maturation, IVM
بلوغرسانی برونتنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] روشی برای به بلوغ رساندن برونتنی انبانکهای تخمک متـ . بلوغرسانی درشیشه
-
برون
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیرون، خارج ≠ درون ۲. ظاهر، برونه ≠ باطن، درونه ۳. مستثنا
-
برون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ بیرون، مقابلِ درون] borun = بیرون
-
برون
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) بیرون ، خارج .
-
برون
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (حر اض .) برای ، به جهت .
-
برون
لغتنامه دهخدا
برون . [ ب َرْ رو ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند، گوسفندی و بزی که پیشاپیش گله راه رود. (از برهان ). نهاز. || بز کوهی . (برهان ).
-
برون
لغتنامه دهخدا
برون . [ ب ِ / ب ُ ] (ص ، ق ، اِ) مخفف بیرون . (برهان ). ضددرون . (شرفنامه ٔ منیری ). خارج و ظاهر. (ناظم الاطباء). ظاهر، مقابل باطن . منظر، مقابل مخبر : سر و بن چون سر و بن پنگان اندرون چون برون باتنگان . بوشکور.فرستاد باید فرستاده ای درون پر ز مکر و...
-
برون
لغتنامه دهخدا
برون . [ ب ُ ] (اِ) مطلق حلقه عموماً، و حلقه ٔ بینی شتر خصوصاً. (از برهان ).