کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برومند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برومند
/bo(a)rumand/
معنی
۱. بالغ؛ رشید: جوان برومند.
۲. بارور؛ باثمر؛ میوهدار؛ میودهدهنده: درخت برومند.
۳. [قدیمی] خرم؛ شاداب: زمین برومند.
۳. [قدیمی] کامیاب؛ برخوردار: شاه برومند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بارور، مثمر، میوهدار
۲. قوی، رشید، نیرومند محکم
۳. برخوردار، بهرهور، کامروا، کامیاب
۴. خرم، شاداب
۵. آبرومند
دیکشنری
exuberant, fecund, fertile, healthy, mature, young, youthful
-
جستوجوی دقیق
-
برومند
فرهنگ نامها
(تلفظ: bo(a)rumand) بَرمند ، باردار ، بارور ، صاحب نفع ، مثمر ، قوی ، رشید ، کامروا ، کامیاب .
-
برومند
واژگان مترادف و متضاد
۱. بارور، مثمر، میوهدار ۲. قوی، رشید، نیرومند محکم ۳. برخوردار، بهرهور، کامروا، کامیاب ۴. خرم، شاداب ۵. آبرومند
-
برومند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bo(a)rumand ۱. بالغ؛ رشید: جوان برومند.۲. بارور؛ باثمر؛ میوهدار؛ میودهدهنده: درخت برومند.۳. [قدیمی] خرم؛ شاداب: زمین برومند.۳. [قدیمی] کامیاب؛ برخوردار: شاه برومند.
-
برومند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مخففِ آبرومند] [قدیمی] bo(a)rumand آبرودار؛ باآبرو.
-
برومند
فرهنگ فارسی معین
(بَ یا بُ مَ) (ص .) 1 - باردار، میوه دار. 2 - خرم ، شاداب . 3 - کامیاب ، برخوردار.
-
برومند
لغتنامه دهخدا
برومند. [ ب َ ] (ص مرکب ) مخفف آبرومند. (فرهنگ فارسی معین ). صاحب آبرو. آبرودار. رجوع به آبرومند شود.
-
برومند
لغتنامه دهخدا
برومند. [ ب َ م َ ] (ص مرکب ) (از: بر + اومند، صورت قدیم «مند»، پسوند اتصاف ) برمند. دارای بر. باردار و بارور و صاحب نفع. (برهان ). مثمر. صاحب بر : ابوبکر... وصیت کرد و گفت ... ویرانی مکنید و درخت برومند را مبرید. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).هم اندر دژش کش...
-
برومند
دیکشنری فارسی به عربی
خصب
-
واژههای مشابه
-
برومند شدن
دیکشنری فارسی به عربی
ازدهار
-
جستوجو در متن
-
bromize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برومند
-
bromated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برومند
-
bromized
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برومند
-
brominated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برومند