کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بروض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بروض
لغتنامه دهخدا
بروض . [ ب َ ] (ع ص ) چاهی که اندک اندک آب دهد. (منتهی الارب ). بئربروض ؛ چاه اندک آب . (از ذیل اقرب الموارد از تاج ).
-
بروض
لغتنامه دهخدا
بروض . [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بَرض . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به برض شود.
-
بروض
لغتنامه دهخدا
بروض . [ ب ُ ] (ع مص ) اندک برآمدن آب از چشمه . (از منتهی الارب ). بَرض . (اقرب الموارد). و رجوع به برض شود. || دمیدن «بارض » از زمین . (از منتهی الارب ). روییدن گیاه از زمین پیش از آنکه جنس آن معلوم باشد. (از اقرب الموارد). و رجوع به بارض شود.
-
واژههای همآوا
-
بروز
واژگان مترادف و متضاد
۱. ابراز، پیدایی، پیدایش، تجلی، ظهور، نمایش، نمود ۲. آشکار شدن، پدیدار شدن، نمایان شدن ≠ پنهان شدن، مخفیشدن، نهان شدن
-
بروز
فرهنگ واژههای سره
نمایش، نشان دادن
-
بروز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] boruz نمایان شدن؛ پدیدار شدن؛ آشکار شدن.
-
بروز
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ ع . ] (مص ل .) پیدا شدن ، برون آمدن .
-
بروز
لغتنامه دهخدا
بروز. [ ب َ ] (اِ) نزاع و غوغا و همهمه . || چوب نشیمنگاه طیور. (ناظم الاطباء).
-
بروز
لغتنامه دهخدا
بروز. [ ب َرْ وَ / ب ُ ] (اِ) برور، که سجاف جامه است . (از برهان ). آرایش پوستین که در پای دامن و سرآستین دوزند. (هفت قلزم ) (شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به بَروَر شود. || پیوند و جامه که پوشیدنی و گستردنی باشد. (هفت قلزم ). پیوند جامه گستردنی یا پوشیدنی...
-
بروز
لغتنامه دهخدا
بروز. [ ب ِ ] (ق مرکب ) (از: ب + روز) در روز. (ناظم الاطباء). روزهنگام .- بروز آوردن ؛ شب را صبح کردن . از شب برآمدن .- روزبروز ؛ از روزی به روزی . هرروزه . (ناظم الاطباء). و رجوع به روز شود.
-
بروز
لغتنامه دهخدا
بروز. [ ب ُ ] (اِ) تخت خواب و بستر و فراویز. (ناظم الاطباء). رجوع به بَروَز شود.
-
بروز
لغتنامه دهخدا
بروز. [ ب ُ ] (ع اِمص ) ظهور. آشکارشدگی . (ناظم الاطباء). پیدایی . پدیداری .
-
بروز
لغتنامه دهخدا
بروز. [ ب ُ ](ع مص ) بیرون آمدن . (از منتهی الارب ) (دهار) (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). خروج . (از اقرب الموارد). || نمایان شدن و برآمدن بسوی فضا. (از منتهی الارب ). || بیرون آوردن . (دهار).