کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بروشک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بروشک
/borušak/
معنی
خاک؛ گرد؛ غبار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بروشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] borušak خاک؛ گرد؛ غبار.
-
بروشک
لغتنامه دهخدا
بروشک . [ ب ُ ش َ ] (اِ) خاک ، که به عربی تراب گویند. (از برهان ) (از لغت فرس اسدی ):در شب هجرم که سر زد گریه ٔ با دود آه در بروشک از سرشکم سبزه میروید سیاه .قطب الدین .