کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برودت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برودت
/borudat/
معنی
سرد شدن؛ سردی؛ خنکی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. خنکی، سردی، سرما ≠ حرارت
۲. سردیمزاج
برابر فارسی
سرما
دیکشنری
cold
-
جستوجوی دقیق
-
برودت
واژگان مترادف و متضاد
۱. خنکی، سردی، سرما ≠ حرارت ۲. سردیمزاج
-
برودت
فرهنگ واژههای سره
سرما
-
برودت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: برودة] borudat سرد شدن؛ سردی؛ خنکی.
-
برودت
فرهنگ فارسی معین
(بُ دَ) [ ع . ] (مص ل .) سرد شدن ، خنک شدن .
-
برودت
لغتنامه دهخدا
برودت . [ ب ُ دَ ] (اِمص ) برودة. سردی . (غیاث ). خنکی . مقابل حرارت . مقابل گرمی : گفتم که از برودت ایام جای ساخت گفتا که از حرارت جنبش گزید فر. ناصرخسرو.جسم هوا رابوسیلت برودت ... فرستاد. (سندبادنامه ص 2). || کدورت و نقار. (ناظم الاطباء). سردی . بی...
-
برودت
واژهنامه آزاد
سردی، سرما، خنکی.
-
واژههای مشابه
-
برودت انگیز
لغتنامه دهخدا
برودت انگیز. [ ب ُ دَ اَ ] (نف مرکب ) کدورت انگیز میان دوستان . (ناظم الاطباء). و رجوع به برودت و برودة شود.
-
واژههای همآوا
-
برودة
لغتنامه دهخدا
برودة. [ ب ُ دَ ] (ع اِمص ) خنکی و سردی . (منتهی الارب ). سردی . (دهار). ضد حرارت . (از اقرب الموارد). برودت . ج ، برودات . (دهار). و رجوع به برودت شود. || جرجانی گوید کیفیتی است که تفریق بین متشاکلات و جمع بین متخلفات از شأن آنست . (از تعریفات ).
-
برودة
لغتنامه دهخدا
برودة. [ ب ُدَ ] (ع مص ) خنک و سرد گردیدن . (از منتهی الارب ). سرد شدن . (المصادر زوزنی ) (دهار) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
یخبندان
واژگان مترادف و متضاد
برودت، سرما، یخزدگی
-
cryogenics
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کریوژنزها، برودت شناسی، سرمازایی
-
زمهریر
واژگان مترادف و متضاد
برد، برودت، سرما، صندید، یخزدگی ≠ حرارت، گرما