کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بروجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بروجی
لغتنامه دهخدا
بروجی . [ ب َرْ وَ ] (اِخ ) صبغةاﷲبن روح اﷲبن جمال اﷲ بروجی حسینی نقشبندی . فقیه و صوفی که اصل او از اصفهان بود. در شهر بروج هند متولد شد سپس ساکن مدینه گشت و بسال 1015 هَ . ق . درگذشت . او راست : اًراءةالدقائق ، که حاشیه ایست بر تفسیر بیضاوی ، و باب...
-
بروجی
لغتنامه دهخدا
بروجی . [ ب َرْ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به بَروَج ، که شهری است در هند. رجوع به بروج شود.
-
واژههای مشابه
-
بروجي
دیکشنری عربی به فارسی
زودياک , منطقه البروج , دايره البروج
-
جستوجو در متن
-
منطقه البروج
دیکشنری فارسی به عربی
بروج , بروجي
-
دایره البروج
دیکشنری فارسی به عربی
بروج , بروجي
-
زودیاک
دیکشنری فارسی به عربی
بروج , بروجي
-
زوائل
لغتنامه دهخدا
زوائل . [ زَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ زائلة. (اقرب الموارد). || شکار. || زنان . || ستارگان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || در علم احکام نجوم ، بروجی که از پی بروج تالی اوتاد است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
صبغة ا
لغتنامه دهخدا
صبغة ا. [ ص ِ غ َ تُل ْ لاه ] (اِخ ) او راست : دو حاشیه ٔ کبری و صغری که گردآورده از هیجده حاشیه است . (کشف الظنون ج 1 ص 164). مؤلف الاعلام گوید: صبغةاﷲبن روح اﷲبن جمال اﷲ بروجی حسنی نقشبندی ، فقیهی است متصوف . اصل او از اصفهان است و مولد وی بَروج ه...
-
شرف الدین
لغتنامه دهخدا
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) محمود شاه اینجو. که سالها حکومت بر و بحر فارس و کرمان و شبانکاره و یزد کرد و بزرگترین اعاظم ملوک ایران شد. وی از نسل شیخ ابوالحسن خرقانی بود. (از تاریخ گزیده چ لیدن ص 786). حمداﷲ مستوفی گوید: ملک شرف الدین باروی ...
-
چاربرج
لغتنامه دهخدا
چاربرج . [ ب ُ ] (اِخ ) اسم عمارت حکومتی بندر بوشهر و آن عمارتی است که در چهار ضلع آن چهار برج ساخته و بهمین مناسبت به این اسم موسوم گردیده است . شیخ نصرخان از طایفه ٔ آل مذکور که سمت مصاهرت مرحوم حسنعلی میرزای فرمانفرما ولد خاقان خلدآشیان فتحعلی شاه...
-
بیت
لغتنامه دهخدا
بیت . [ ب َ ] (ع اِ) خانه . ج ، ابیات ، بیوت . جج ، ابابیت ، بیوتات ، ابیاوات . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خانه . (ترجمان القرآن ). مسکن . (اقرب الموارد). خانه و سرای . بیوت جمع و بیوتات جمعالجمع. (آنندراج ). محل سکونت . جای باش ، از هرچه ساخته ب...
-
ابوسهل
لغتنامه دهخدا
ابوسهل . [ اَ س َ ] (اِخ ) ابن نوبخت . منجّم خبیر حاذق . فارسی الاصل پدر او نوبخت نیز منجمی فاضل و در خدمت منصور بود و چون پیری ویرا دریافت خلیفه گفت کار خویش به پسر واگذار و او پسر را نزد خلیفه برد. ابن قفطی آورده است که ابوسهل گفت چون با پدر به پیش...