کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بروت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بروت
/borut/
معنی
سبلت؛ سبیل؛ موی پشت لب مرد؛ موهایی که روی لب مرد میروید: ◻︎ دشمن چو بینی ناتوان لاف از بروت خود مزن / مغزیست در هر استخوان مردیست در هر پیرهن (سعدی: ۱۷۲).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
سبلت، سبیل، شارب ≠ ریش، محاسن
دیکشنری
mustache
-
جستوجوی دقیق
-
بروت
واژگان مترادف و متضاد
سبلت، سبیل، شارب ≠ ریش، محاسن
-
بروت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برو› [قدیمی] borut سبلت؛ سبیل؛ موی پشت لب مرد؛ موهایی که روی لب مرد میروید: ◻︎ دشمن چو بینی ناتوان لاف از بروت خود مزن / مغزیست در هر استخوان مردیست در هر پیرهن (سعدی: ۱۷۲).
-
بروت
فرهنگ فارسی معین
(بُ)( اِ.)1 - سبیل . 2 - مجازاً کبر و غرور.
-
بروت
لغتنامه دهخدا
بروت . [ ب ُ ] (اِ) سبلت یعنی موی لب . (غیاث ). مجموع مویهای لب برین . شارب . (بحر الجواهر). دَرَز. سِبا. سِبالة. سبلتان . سبلة. سبیل . سَودَل . شارب : تیز در ریش و کفْل در گه شدخنده ها رفت بربروتانم . مسعودسعد.به حیض هند و بروت یزید و سبلت شمربه تیز...
-
بروت
لهجه و گویش تهرانی
سبیل
-
بروت
واژهنامه آزاد
سِبیل و کنایه از خود پسندی است
-
بروت
واژهنامه آزاد
سبیل
-
واژههای مشابه
-
بِرُوت
لهجه و گویش گنابادی
berowt در گویش گنابادی یعنی از مسیر اصلی خارج شده ، هرز رفتن آب ، ترکیدن لوله و خروج آب که خروج آب را در این جال بروت گویند.
-
باد بروت
لغتنامه دهخدا
باد بروت . [ دِ ب ُ / بادْ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از عجب و تکبر و غرور باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). مردم صاحب تکبر و خداوند غرور را گویند. (برهان ). متکبر و مغرور و لاف زن و آنکه بر خود نازد و فخر کند و فیاش و بادبر. (ناظم الاطباء) : ...
-
بادِ بروت
لهجه و گویش تهرانی
غرور
-
باد و بروت
فرهنگ فارسی معین
(دُ بُ) (اِمر.) غرور، خودنمایی .
-
باد در بروت انداختن
لغتنامه دهخدا
باد در بروت انداختن . [ دَرْ ب ُ اَ ت َ ] (مص مرکب ) تکبر و غرور و لاف زدن . (غیاث ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 256) (آنندراج ): بزرگ مجلس از عذوبت آب قهوه و سرور باد نخوت و غرور در بروت انداخت و آتش افتخار در خاک استظهار زد. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ). رجوع ...
-
باد و بروت
لغتنامه دهخدا
باد و بروت . [ دُ ب ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) باد بروت . کنایه از عجب و تکبر و غرور و نخوت و کبر و پندار و اعجاب و طنطنه و طمطراق باشد. رجوع به باد بروت شود.
-
باد و بروت
فرهنگ گنجواژه
غرور.