کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برهیختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برهیختن
/barhixtan/
معنی
۱. برکشیدن؛ برآوردن.
۲. ادب کردن؛ تربیت کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
mine
-
جستوجوی دقیق
-
برهیختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] barhixtan ۱. برکشیدن؛ برآوردن.۲. ادب کردن؛ تربیت کردن.
-
برهیختن
فرهنگ فارسی معین
(بَ تَ)(مص م .) ب رکشیدن ، برآوردن .
-
برهیختن
لغتنامه دهخدا
برهیختن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) (از: پیشوند بر + هیخ = هنگ = تنگ اوستائی به معنی کشیدن + تن ، پسوند مصدری ) برکشیدن . برآوردن . (برهان ). برآهیختن . || تربیت کردن و آموختن . (ناظم الاطباء). و رجوع به برهختن شود.
-
جستوجو در متن
-
برهختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] barhextan = برهیختن
-
برهختن
لغتنامه دهخدا
برهختن . [ ب َ هَِ ت َ ] (مص ) برهیختن . پرهیختن .فرهختن . ادب کردن . (برهان ). تربیت کردن و نیک آموختن . (ناظم الاطباء). رجوع به پرهیختن شود. || برکشیدن . (برهان ). برآهیختن . || برآوردن . (برهان ). || زخم کردن . (ناظم الاطباء).
-
بال
لغتنامه دهخدا
بال . (اِ) از انسان و حیوانات چرنده از کتف بود تا سر ناخن دست و بعضی گفته اند از شانه تا آرنج که مرفق باشد. (برهان قاطع). به لهجه ٔ طبری بال بمعنی دست ، در مازندرانی کنونی و گیلکی و قزوینی همچنین است . در اورامانی بالا و در سمنانی و لاسگردی و شهمیرزا...