کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برهان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برهان
/borhān/
معنی
۱. حجت؛ دلیل.
۲. دلیل قاطع.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بینه، حجت، دلیل، فرنود
برابر فارسی
فرنود، نخش، پروهان
دیکشنری
demonstration, justification, proof
-
جستوجوی دقیق
-
برهان
فرهنگ نامها
(تلفظ: borhān) (عربی) دلیل ، حجت ، حجت روشن ، دلیل قاطع؛ از واژههای قرآنی؛ (در اعلام) نام پادشاهی از طبقات سلاطین اسلام.
-
برهان
واژگان مترادف و متضاد
بینه، حجت، دلیل، فرنود
-
برهان
فرهنگ واژههای سره
فرنود، نخش، پروهان
-
برهان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: بَراهین] borhān ۱. حجت؛ دلیل.۲. دلیل قاطع.
-
برهان
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ ع . ] ( اِ.) دلیل ، جهت . ج . براهین .
-
برهان
لغتنامه دهخدا
برهان . [ ب َ ] (اِ) خوشحالی و شعف . (ناظم الاطباء).
-
برهان
لغتنامه دهخدا
برهان . [ ب ُ ] (اِخ ) چهارمین تن از عمادشاهیان در برار که از حدود 968 تا 976 هَ . ق . سلطنت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ).
-
برهان
لغتنامه دهخدا
برهان . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. سکنه ٔ آن 365 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات وتوتون و حبوب است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 4).
-
برهان
لغتنامه دهخدا
برهان . [ ب ُ ] (ع اِ) حجت و بیان واضح . (منتهی الارب ). حجت روشن . (دهار). حجت . (اقرب الموارد). دلیل قاطع، و فرق در میان برهان و دلیل آنست که دلیل عام است و برهان خاص . (غیاث ) (آنندراج ). ج ، بَراهین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : یا أیها النا...
-
برهان
لغتنامه دهخدا
برهان . [ ب ُ ] (ع مص ) اقامت کردن حجت . (از ناظم الاطباء). بَرْهَنة. رجوع به برهنة شود.
-
برهان
دیکشنری عربی به فارسی
دليل , گواه , نشانه , مدرک , اثبات , مقياس خلوص الکل , محک , چرکنويس
-
برهان
دیکشنری فارسی به عربی
نظرية
-
واژههای مشابه
-
بُرْهَانٌ
فرهنگ واژگان قرآن
دليل -حجّت
-
برهانالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: borhānoddin) (عربی) برهان دین ، دلیل دین ، حجت دین؛ (در اعلام) لقب بسیاری از اشخاص در تاریخ.