کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برنیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برنیس
لغتنامه دهخدا
برنیس . [ ب ِ ] (اِ) نوعی از بلوط. (از برهان ). نوعی از بلوط باشد و آن میوه ایست مغزدار. (از آنندراج ).
-
برنیس
لغتنامه دهخدا
برنیس . [ ب ِ / ب ُ ] (اِ) مقراض بزرگ . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
لاادیس
لغتنامه دهخدا
لاادیس . [ ُا ] (اِخ ) نام زن آنتیوخوس دوم که از طرف پدر خواهر وی بوده است . آنتیوخوس پس از صلح با بطلیموس فیلادلف پادشاه مصر دختر او را به حباله ٔ نکاح آورد و لاُادیس را با اینکه اولادی از او داشت از خود دور کرد. ولی از آنجا که آنتیوخوس بسیار عیاش و...
-
ذوائب
لغتنامه دهخدا
ذوائب . [ ذَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ ذؤآبة. ناصیة یا منبت موی برناصیة. گیسوها و موهای پیش سر. گیسوان : معنبر ذوائب معقد عقایص مسلسل غدائر سجنجل ترائب . حسن متکلم . || آن قسمت ها از نعل که بزمین ساید: بای ّمکان لم اجرّ ذُؤآبتی . || برترین و بالاترین و بهتری...
-
بطلمیوس دوازدهم
لغتنامه دهخدا
بطلمیوس دوازدهم . [ ب َ ل َ س ِ دَ دَ هَُ ] (اِخ ) برنیس سوم . اسکندر دوم (80 ق .م .) (51-49 ق .م .). از 51 تا 48 ق .م . سلطنت کرد. (از ناظم الاطباء). پادشاه دوازدهم بطالسه و پسر پادشاه یازدهم است . در موقع وفات پدرش بسیزده سالگی بتخت پادشاهی جلوس کر...
-
پن تاپل
لغتنامه دهخدا
پن تاپل . [ پ َ پ ُ ] (اِخ ) نامی است که در قدیم به بسیاری از کوره ها که شامل پنج شهر بزرگ بود اطلاق میشد مخصوصاً پن تاپل لیبی یا برقه (قورینا یا قیروان ) ارسی نوئه ، افولونی ،برنیس یا برنیقه و پتولمائیس (بطلمیوسیه ) و پن تاپل فلسطین (سُدوم ، غُمُره ...
-
بطالسه
لغتنامه دهخدا
بطالسه . [ ب َ ل ِ س َ ] (اِخ ) ج ِ بطلمیوس . بطلمیوسها. بَطالِمَه (قفطی ). یا لاکیدها، این سلسله پس از اسکندر توسط بطلمیوس اول در مصر تأسیس شد و از 309 تا 30ق . م . سلطنت کردند. رجوع به بطلمیوس و بطالمه شود. بطالسه یا لاگیدها پس از مرگ اسکندر که من...
-
ثوابت
لغتنامه دهخدا
ثوابت . [ ث َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثابتة . تمام ستارگان جز هفت ستاره ٔ سیاره . ستارگان آرمیده . ستارگان یابانی . ستارگان بیابانی . نجوم ثابته ، خلاف سیارات و از آن رو آنان را ثوابت گویند که حرکت آنان در نظر ما یا نامشهود و یا نسبت بسیارات نهایت بطی ٔ...