کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برناهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برناهی
لغتنامه دهخدا
برناهی . [ب َ / ب ُ ] (حامص ) برنایی . جوانی . شباب : نکوروئی نکوخوئی نکوطبعی نکوخواهی ترا پرهیز پیران داده یزدان در به برناهی . فرخی .تا تو چون چرخ بر زمین گشتی مملکت بازیافت برناهی .مسعودسعد.
-
جستوجو در متن
-
برناه
لغتنامه دهخدا
برناه . [ ب َ / ب ُ ] (ص ، اِ) جوان . (برهان ). مرد جوان . (ناظم الاطباء). برنا. و رجوع به برنا شود : کودکی بودم و در خدمت تو پیر شدم ورچه هستم بدل و مردی و احسان برناه . فرخی .مهربانست و عجائب بود این از مهتربردبار است و شگفتی بود این از برناه . فرخ...
-
برنایی
لغتنامه دهخدا
برنایی . [ ب َ / ب ُ ] (حامص ) برنائی . جوانی . (غیاث ) (آنندراج ). برناهی . حداثة. (از دهار). شباب . شبیبة : کنون جوئی همی حیلت که گشتی سست و بی طاقت ترا دیدم به برنایی فسارآهخته و لانه . کسائی .برین کار او پیشدستی کندبه برنایی و تندرستی کند. فردوسی...
-
بگاه
لغتنامه دهخدا
بگاه . [ ب ِ ] (ق مرکب ) پگاه . بوقت . (ناظم الاطباء). بوقت و زود.(رشیدی ). معنی ترکیبی آن بروقت است زود و شتاب . (آنندراج ). و بگه مخفف آن . می گویند بگه خیزی کرد؛ یعنی بروقت برخاست و دیر نکرد و این مجاز است چه معنی دیر نکردن از آن مستفاد می شود. (آ...
-
ه
لغتنامه دهخدا
ه. (حرف ) حرف سی ویکم است از حروف هجای فارسی و بیست وهفتم از حروف هجای عربی . نام آن «ها» ونشانه ٔ آن در تحریر «هَ ، ه » است و به حساب جمل آن را به پنج دارند. و آن از حروف حلقی و ناریه و مرفوع و مصمته است و در علم نجوم و معما رمز و نشانه ٔ زهره و رمز...