کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برنامۀ پایه اتوبوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
bus run
برنامۀ پایه اتوبوس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مأموریت روزانۀ اتوبوس در قالب یک برنامۀ جامع
-
واژههای مشابه
-
برنامه
واژگان مترادف و متضاد
پروگرام، دستور کار، طرح، نقشه
-
برنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ورنامه› barnāme ۱. مجموعهای از کارهایی با طرح مشخص که در زمان خاصی انجام میشود؛ دستور کار؛ پرگرام.۲. بخشهای پخششده از تلویزیون، رادیو، نمایش، و مانندِ آن.۳. جدولی برای انجام بعضی کارها: برنامهٴ مسابقات.۴. دستورالعمل دادهشده به رایانه.۵. [...
-
برنامه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← برنامۀ کاربردی
-
برنامه
فرهنگ فارسی معین
(بَ مِ) (اِمر.) 1 - عنوان . 2 - دستور کار یک مجلس ؛ خطابه ، جشن . 3 - آن چه که از رادیو، تلویزیون و سینما پخش می شود. 4 - مجموعه کارهایی که به هدف مشخصی ختم شود.
-
برنامه
لغتنامه دهخدا
برنامه . [ ب َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) (از: بر، پیشوند + نامه ) به معنی سرنامه ، یعنی آنچه بر سر کتابتها و نامه ها نویسند و به عربی القاب و عنوان گویند.(برهان ) (آنندراج ). برنامج و برنامجه معرب آنست . (از آنندراج ). عنوان و لقب و دیباچه و آنچه بر سر ...
-
برنامه
لغتنامه دهخدا
برنامه . [ ب َ م َ / م ِ ] (اِخ ) (سازمان ...)دولت ایران بمنظور ارتقاء بهداشت و فرهنگ و ایجاد وسایل کار و افزایش درآمد عمومی در تاریخ 14 اردیبهشت سال 1327 هَ . ش . لایحه ٔ قانونی برنامه ٔ هفت ساله ٔ اول را به مجلس تقدیم کرد و آن در 26 بهمن همان سال ت...
-
برنامه
دیکشنری فارسی به عربی
برنامج , خطة , رمز , ناقل ، استراتيجية
-
windscreen card
کارت برنامه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] لوحی برای نمایش مقصد و دیگر اطلاعات مربوط که معمولاً در سمت راست و پایین شیشۀ جلوی وسیلۀ نقلیۀ عمومی قرار داده میشود
-
agent 5
مدیر برنامه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] شخص حقیقی یا حقوقی که به نمایندگی از جانب یک یا چند هنرمند به ادارۀ امور هنری و فنی و اداری و مالی آنها میپردازد و قراردادهای لازم را تنظیم میکند
-
فوق برنامه
فرهنگ واژههای سره
فرابرنامه
-
extra run, open run
برنامۀ اضافی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] انجام مأموریت در طول ساعات کار و خارج از برنامۀ معمول روزانه
-
action plan,action program
برنامۀ اقدام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] برنامۀ تشریحی کار، شامل نوع کنش و نام کنشگر و زمانبندی
-
demonstrator programme
برنامۀ بازاریابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] برنامهای برای به نمایش گذاشتن جدیدترین هواگَردهای غیرنظامی برای جلب نظر مشتریان بالقوه